167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • و ملک در اکرام آن کافر نعمت غدار افراط نمود ، و در حرمت و نفاذ ...
  • ذهن تو بيک فکرت ناگاه بداند
    وهمي که نهان باشد در پرده اسرار
  • در کار خصم خفته نباشي بهيچ حال
    زيرا چراغ دزد بود خواب پاسبان
  • در اين ميان صيادان برسيدند و هر دو جانب آب گير محکم ببستند
  • چنان از سخن در دلت دار راز
    که گر دل بجويد نيابدش باز
  • و هنرمندان بحسد بي هنران در معرض تلف آيند ان الحسان مظنة للحسد
  • اما تقدير ازلي و غلبه حرص و اوميد مرا در اين ورطه افگند
  • شير گفت:اگر رغبت نمايي در صحبت من مرفه و ايمن بباش
  • باخه از درد فرقت و سوز هجرت بناليد و از اشک بسي در و گهر باريد
  • شنزبه گفت:در جنگ ابتدا نخواهم کرد اما از صيانت نفس چاره نيست
  • در خرد نخورد بر کسي بخشودن که بجان بر وي ايمن نتوان بود
  • مي نگر در اين باب و آنچه فراخور نصيحت و شفقت تواند بود مي کن
  • سالها بايد که تا يک سنگ اصلي زافتاب
    لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن
  • دمنه گفت: در اين معاني تامل کنم و آنچه فراز آيد بمشاورت تو تقديم ...
  • در اين ميان آن مدعي بيامد و گفت: کار منست و ترکيب آن من دانم
  • ... نوميد گشت خواست که در حق او قصدي کند ، و در افتضاح او سعي ...
  • تازه درآمد که مگر خدمتي کرده است ، بازي در دست گرفته
  • درفشان لاله در وي چون چراغي
    وليک از دود او برجانش داغي
  • ... برگردن و عصايي در دست ، روي بدان درخت نهاد. ...
  • بد توان خلق متواري شدن، پس برملا
    مشعله در دست و مشک اندر گريبان داشتن
  • ... افتاد ثابت گشت صلح در وهم نگنجد، ...
  • و اگر تکلفي رود در حال نظام آن گسلد و بقرار اصل باز رود.
  • ... رسم است که اگر در ميان رياحين گياهي ناخوش بيند برآرد. ...
  • اگر رغبت کني آنجا رويم و در خصب و امن روزگار گذاريم. موش گفت:
  • چو کم آمد براه توشه تو
    ننگرد در کلاه گوشه تو