167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان شمس

  • گاهي تو را در بر کنم گاهي ز زهرت پر کنم
    آگاه شو آخر ز من اي در کفم چون کيله اي
  • دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو
    ني چون تو گوشه گشته اي در گوشه اي افتاده اي
  • اي امن ها در خوف تو اي ساکني در طوف تو
    جان داده طمع سوف تو امن و امان را ساعتي
  • گفتم مها در ما نگر در چشم چون دريا نگر
    آن جا مرو اين جا نگر گفتا که خه سودا نگر
  • من همه در حکم توام تو همه در خون مني
    گر مه و خورشيد شوم من کم از آنم که تويي
  • اي تو فضول در هوا اي تو ملول در خدا
    چون تو از آن قان نه اي رو که يکي مغولکي
  • ور دو هزار جان و دل بر در تو وطن کند
    در مگشاي اي صنم کز دل و جان تو برتري
  • در اين منگر که در دامم که پر گشت است اين جامم
    به پيري عمر نو بنگر چه شيرين است بي خويشي
  • به شاخ گل همي گفتم چه مي رقصي در اين گلخن
    درآ در باغ جان بنگر شکوفه و شاخ تر باري
  • کند در حال گل را زر دهد در حال تن را سر
    از او انوار دين يابد روان و جان بي ديني
  • نه به بالا نه به زيري و نه جان در جهت است
    شش جهت را چه کنم در دل خون پالايي
  • امروز مر هر تشنه را، در حوض و جو مي افکني
    ذاالنون و ابراهيم را در آب و آذر مي کشي
  • ديوان ناصر خسرو

  • در اين الفنج گه جويند زاد خويش بيداران
    که هم زادست بر خوان ها و هم مال است در کان ها
  • بنگر آن را در رکوع و بنگر اين را در سجود
    پس همين کن تو ز طاعت ها که مي ايشان کنند
  • ديوان وحشي بافقي

  • شراب لطف پر در جام مي ريزي و مي ترسم
    که زود آخر شود اين باده و من در خمار افتم
  • تو کجا وين دل که در هر گوشه اي جغد غمي ست
    گنج را ماني که جا در کنج ويران کرده اي
  • هم عهد در او سود و زيان همه عالم
    وين طرفه که در وي نه زيان است و نه سود است
  • مسجد نه که در وي مي و مي خواه نگنجد
    سد جوش در اين راه هم اين را و هم آن را
  • ديوان هاتف اصفهاني

  • ساقيا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار
    گر نه در ساغر کنون مي مي کني کي مي کني
  • بود مقصود من ز اين يک دو بيت اظهار اين مطلب
    که داند دوست با دشمن چه در دنيا چه در عقبي
  • الا تا مهر و ماه و اختران در محفل گردون
    همي ريزند صاف و درد مي در جام مرد و زن
  • جدا از زلف و رخسار تو جان دادم به ناکامي
    نه خرم از تو در صبحي نه دلشاد از تو در شامي
  • ديوان هلالي جغتايي

  • تو در خواب صبوح، اي ماه و من در انتظار آن
    که چشم از خواب بگشايي و بر حال من اندازي
  • کليله و دمنه

  • اي بيم حمله گرفته ملک عالم در کنار
    آفتاب خسرواني سايه پروردگار
  • رهي تو گر صد دهان داردي
    که در هر دهان صد زبان باشدي