نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سلمان ساوجي
مدح جاه تو نه از روي و ريا مي گويم
که مرا مدح تو
در
جان چو روان
در
بدن است
اي ز شرم اثر راي تو خور
در
تب و تاب!
وي زمهر سم شبديز تو مه
در
تک و تاز!
مرا که چشم تو بخت است و بخت،
در
خواب است
مرا که زلف تو، شام است و صبح،
در
شام است
بي تو گرمي خورده ام،
در
سينه ام خون بسته است
بي تو گر گل چيده ام،
در
ديده ام خار آمدست
ساغرم پر مي و مي
در
سر و سر بر کف دست
تو چه داني که من امروز چه
در
سر دارم
از آنت
در
ميان دل چو جان جا کرده ام دايم
که من جاي تو
در
عالم برون از دل نمي دانم
در
راه او بايد شدن گاهي به سر گاهي به پا
سلمان نخواهد شد به سر الا چنين
در
راه او
دل چو رازش گفت با جان من نبودم
در
ميان
در
درون او بود و بس شد راز او مشهور ازو
بيا بر چشم من بنشين جمال روي خود را بين
به دريا
در
شو ار خواهي که با
در
دانه بنشيني
ازان مي
در
قدح خندد که مي را هست ازو رنگي
ازان گل بي وفا باشد که
در
گل هست ازو بويي
ديوان سنايي
دام کن بر طرف بام از حلقه هاي زلف خويش
چون که جان
در
جام کردي تنگ
در
کش جام را
عشق آتشي ست
در
دل و آبي ست
در
دو چشم
با هر که عشق جفت ست زين هر دو فرد نيست
آفرين بادا بر آن کس کو ترا
در
بر بود
و آفرين بادا بر آن کس کو ترا
در
خور بود
از نزدت ار فرمان بود جان دادنم آسان بود
دارم ز تو تا جان بود
در
دل هوا
در
جان هوس
از لب خويش و لب او
در
فراق و
در
وصال
چون چراغ و باغ و با هم با باد و هم با باده ايم
کس را چو تو گل سور ني
در
خلد چون تو حور ني
در
پرده زنبور ني چون دو لب تو انگبين
که چون
در
آيد
در
طبع تو شود بي شک
بر آن دو طبع دگر کبر و مفخر آتش و آب
برو همچون سنايي باش، نه دين باش و نه دنيا
کسي کو چون سنايي شد
در
اين هر دو
در
بندد
مسلمانان سراي عمر،
در
گيتي دو
در
دارد
که خاص و عام و نيک و بد بدين هر دو گذر دارد
طمع
در
سيم و زر چندين مکن گردين و دل خواهي
که دين و دل تبه کرد آن که دل
در
سيم و زر دارد
ور درين مجلس شما عاشق تر از شمع و مي ايد
پس چو شمع و مي قدم
در
آب و آتش
در
نهيد
من که جان و عمر و دل درباختم
در
عشق او
من که جاه و مال و دين
در
عشق او کردم نثار
ور نه بگريزي از اينها باز دارندت به قهر
اين ده و نه
در
جهنم و آن ده و دو
در
اثير
هر چه
در
خاطرات آيد که من آنم نه من آنم
هر چه
در
فهم تو گنجد که چنينم نه چنانم
نه پدر بر سر که ما
در
پيش او نازي کنيم
ني پسر
در
بر که ما از روي او شادان شويم
صفحه قبل
1
...
1336
1337
1338
1339
1340
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن