167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

شرف نامه نظامي

  • يزک بر يزک سو بسو در شتاب
    نه در دل سکونت نه در ديده آب
  • همه خانه در گنج و گوهر گرفت
    در و بام در مشگ و عنبر گرفت
  • درخشنده هر يک در ايوان و باغ
    چو در روز خورشيد و در شب چراغ
  • کسي کو کند ديده را در نقاب
    نه در ماه بيند نه در آفتاب
  • پريرويم و چون پري در پرند
    چو دل بسته اي در پري در مبند
  • شتابنده مي شد در آن تيرگي
    خطر در دل و در نظر خيرگي
  • اقبالنامه نظامي

  • رباطي دو در دارد اين دير خاک
    دري در گريوه دري در مغاک
  • در آن دشت مي گشت بي مشغله
    گهش در گياروي و گه در گله
  • تن ما که در خاکش آکندگي است
    نه در نيستي در پراکندگي است
  • ديوان وحشي بافقي

  • آن دولتي که مي طلبيديم در به در
    پرسيده راه خانه و خود بر در آمدست
  • آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
    طوق در گردن همان زنجير در پا همچنان
  • به هر در کز اجل بانگي بر آيد
    در او طفل عدويت در فغان باد
  • در خراسان و در عراق منم
    که نباشد عديل در سخنم
  • چه در بيرون در ماندي دورن آي
    بنه در مسلخ وارستگي پاي
  • ناظر و منظور وحشي بافقي

  • که تا در جمع آزادان در آييم
    به سلک قنبر و سلمان در آييم
  • فرهاد و شيرين وحشي بافقي

  • اگر توتي زبان مي بست در کام
    نه خود را در قفس ديدي نه در دام
  • چه باشد کز در ياري در آيي
    مرا در عاشقي ياري نمايي
  • زماني دير در اين کار ماندند
    دويي را در برون در نشاندند
  • هفت اورنگ جامي

  • کهنه گرگاو در برابر داشت
    گرد در پا و کرک در بر داشت
  • ليک در علم خويش ني در عين
    بود در علم مندمج کونين
  • بود در هر زمان و در هر حال
    سعيشان در مزيد فضل و کمال
  • نه در وي سايه اي جز در شب تار
    نه در وي بستري جز نشتر خار
  • چو جاي خواب در خاکش گشادند
    چو در پاک در خاکش نهادند
  • ديوان هاتف اصفهاني

  • آب در آن قيرگون خاک مخمر به خون
    فتنه در آن رهنمون مرگ در آن راهبر
  • ديوان هلالي جغتايي

  • چين در ابروي تو در صحبت احباب خطاست
    پيش اغيار در ابروي تو چين بايستي