167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان هلالي جغتايي

  • جاي دل در سينه بود و جاي تيرت در دلم
    آن ز جا رفتست؟ اما هم چنان برجاست اين
  • من که در پهلوي او خود را نميخواهم زرشک
    ديگري را چون توانم ديد در پهلوي او؟
  • بي تو در گلشن هلالي نيست خرم، بلکه او
    دوزخي ديدست و خود را در عذاب انداخته
  • بيا، که خيزم و از شوق در برت گيرم
    که نخل باغ جهاني و در بر آمده اي
  • بجرم آنکه در دور جمالت روي گل ديدم
    بجاي هر مژه در چشم من صد خار بايستي
  • تو در ميدان و من چون گوي در ذوق سراندازي
    تو شوق گوي بازي داري و من شوق سربازي
  • روي تو در آن دو زلف مشکين چه عجب؟
    هر روز که هست در ميان دو شبست
  • ديوان عرفي شيرازي

  • آفتاب اين شيوه دارد اندرين حکمت بسي است
    گو در آيد در حجاب و باز نگشايد نقاب
  • فشاندم در ازل گردي ز دامن اين زمان بينم
    که نامش عالم است و مي کشد در ديده خاقانش
  • بي نزاعش از چه در خوبي مسلم داشتند
    گر نبرد از حسن طبعم مايه اي در کار گل
  • بعد از اين در معبدي نالم که بي منت نهد
    گوهر کام ابد در دامن تأثير آه
  • بستان زجاج و در جگر افشان و نم مجوي
    بشکن سفال و در دهن انداز و نان مخواه
  • خرد در آدمي و آنگه توشان قد ورخ سنجي
    هما در آشيان وآنگه تو فر آشيان بيني
  • بطاعت آن زمان ارزنده اي کز لذت طاعت
    چو سر در سجده ماني، در جنان خود، راستان بيني
  • گهر جويند غواصان فطرت در ته دريا
    تو در فکر همين دايم که از دريا کران بيني
  • برا از پرده صورت ، قدم در راه معني زن
    که در هر منزلي سري ز اسرار نهان بيني
  • نه ترا عقد زفاف است در اين پرده ضرور
    نه مرا صبر و سکون داده در اين دير خداي
  • در روضه چو با اين دهن تلخ بخندم
    بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را
  • درس معني در کهن اوراق کس در کام نيست
    ديده بگشا کين رقم برهر درو ديوار هست
  • جان ز شرم بي کسي داخل نمي شد در بدن
    در حريم سينه کز اول غمت جا کرده بود
  • اگر در عشق صد طوفان شود مستغني از نوحم
    وگر در عافيت بادي وزد غمخوار مي بايد
  • دل گم گشته ام گويا دگر در سينه باز آيد
    که چون صفهاي مورم درد وغم در پيش ميگردد
  • که دست در خم مي زد که خون ما جوشيد
    که بر فروخت که در چشم ما حيا جوشيد
  • اين تفاوت هست در مشرب نه در تأثير عشق
    ورنه يک مي نشأه نتواند که ديگر گون دهد
  • تا نيابي رهبري گام طلب در ره منه
    کز در دير مغان تا کعبه يک گامست وبس