167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

خسرو و شيرين نظامي

  • در اين سختي مرا شد مردن آسان
    که جان در غصه دارم در جان
  • من بي سنگ خاکي مانده دلتنگ
    نه در خاکم در آسايش نه در سنگ
  • ز مرغ و مور در دريا و در کوه
    نماند جاودان کس را در اندوه
  • چو دوزي صد قبا در شادکامي
    به در پيراهني در نيک نامي
  • بسا ناگشته را کز در در آرند
    سپهر و دور بين تا در چه کارند
  • شوم چون حلقه در طرق بر دوش
    خطا گفتم که چون در حلقه در گوش
  • گهر در سنگ و خرما هست در خار
    وز اينسان در خرابي گنج بسيار
  • طناب نوبتي يک ميل در ميل
    به نوبت بسته بر در پيل در پيل
  • هزاران ماهرويان قصب پوش
    همه در در کلاه و حلقه در گوش
  • مخسب اي سر که پيري در سر آمد
    سپاه صبحگاه از در در آمد
  • در گنبد به روي خلق در بست
    سوي مهد ملک شد دشنه در دست
  • در آمد مردي از در چوب در دست
    به خشم آن چون را بگرفت و بشکست
  • ليلي و مجنون نظامي

  • در بر کشمت چو رود در چنگ
    پنهان کنمت چو لعل در سنگ
  • سالي دو به خانه در نشيند
    او در کس و کس در او نبيند
  • هفت پيکر نظامي

  • ماه در ثور و تير در جوزا
    اوج مريخ در اسد پيدا
  • چون در آن بزم شاه را خوش ديد
    در زبان آب و در دل آتش ديد
  • او شده بر سرين من در خواب
    من در او مانده چون غريق در آن
  • هرچه در آسمان و در زميست
    وآنچه در عقل و راي آدميست
  • در ين در نشان دهد که کدام
    تا ز در جفت من شود نه ز بام
  • عيش خوش بودشان در آن بستان
    باده در دست و نغمه در دستان
  • در کنار آن چنان که گل در باغ
    در ميان آن چنان که شمع و چراغ
  • بيشتر زانکه ريگ در صحراست
    سنگ در کوه و آب در درياست
  • در بسي کوفت کس نداد جواب
    سرو در رقص بود و گل در خواب
  • حکم هر نيک و بد که در دهرست
    زهر در نوش و نوش در زهرست
  • شرف نامه نظامي

  • سواد جهان را چنان در نبشت
    که سودا در آند در آن کوه و دشت