167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان ناصر خسرو

  • چون هميشه چون زنان در زينت دنيا چخي
    گرت چون مردان همي در کار دين بايد چخيد؟
  • صورت علمي تو را خود بايد الفغدن به جهد
    در تو ايزد نافريند آنچه در کس نافريد
  • جز که در خورد خرد صحبت ندارند از بنه
    بر همين قانون که در عالم همي ارکان کنند
  • چشمهاي عالمند اينها که چون در خاک خشک
    بنگرند او را همي پر در و پر مرجان کنند
  • مر تو را در حصن آل مصطفي بايد شدن
    تا ز علم جد خود بر سرت در افشان کنند
  • علي و عترت اوي است مر آن را در
    خنک آن کس که در اين ساخته دار آيد
  • هميشه ناخوش و بي برگ و بي نوا باشد
    کسي که مسکن در خانه دو در دارد
  • اندر جهان نيند هم ايشان و هم جهان
    در ما نيند و در تن ما روح پرورند
  • گويند هر دو هر دو جهانند، از اين قبل
    در هفت کشورند و نه در هفت کشورند
  • وين از صفت بود که نگنجند در جهان
    وانگاه در تن و سر ما هر دو مضمرند
  • مرد را سوداي دانش در دل و در سر شود
    چونش ننگ و عار ناداني به دل صفرا کند
  • چون خر به سبزه رفته به نوروز و، در خزان
    در زير رز خزان شده با کوزه عصير
  • معني به خاطرم در و الفاظ در دهان
    همچون قلم به دست من اندر شده است اسير
  • وانگاه در اين حصن تو را حجر گکي داد
    آراسته و ساخته به اندازه و در خور
  • هر گه که تو را بايد در حجر گک خويش
    يک نعمت از اين حصن درون خوان ز يکي در
  • چندان که سوي تن تو سه در باز گشادي
    بگشاي سوي جانت دو در منظر و مخبر
  • بنگر که همي بري راهي که درو نيست
    آسايش را روي نه در خواب و نه در خور
  • غاري است مر او را عجبي بادرو در بند
    خفتنش نباشد همه الا که در آن غار
  • مانند و جگر گوشه جد و پدر خويش
    در صدر چو پيغمبر و در حرب چو حيدر
  • مال در گنج شهان يابي و، در خاطر من
    هر چه يک مال خطير است دگر مال حقير
  • نه اندر صورت خوب است زيب مرد و نيکوئي
    وليکن در خوي خوب است خوبي ي مرد و در دانش
  • از بهر جفا سوي تو آمد، به در خويش
    مگذار و ز در زود بران گر بتوانيش
  • در حکمت و علم است جمال تن مردم
    نه در حشم و اسپ و جمال است جمالش
  • آن را نبرم مال همي ظن که خداوند
    در سنگ نهاده است و در اين خاک و رمالش
  • جز که در طاعت و در علم نبوده است نجات
    رستن از بند خداوند نه کاري است سليم