167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان شمس

  • خوب است عقل آن سري در عاقبت بيني جري
    از حرص وز شهوت بري در عاشقي آماده اي
  • خامش که مرغ گفت من پرد سبک سوي چمن
    نبود گرو در دفتري در حجره اي بنهاده اي
  • چون مهره ام در دست او چون ماهيم در شست او
    بر چاه بابل مي تنم از غمزه سحاره اي
  • در صورت آب خوشي ماهي چو برج آتشي
    در سينه دلبر دلي چون مرمري چون خاره اي
  • خورشيد ديدم نيم شب زهره درآمد در طرب
    در شهر خويش آمد عجب سرگشته اي آواره اي
  • اندر خم طغراي کن نو گشت اين چرخ کهن
    عيسي درآمد در سخن بربسته در گهواره اي
  • مانند موران عقل و جان گشتند در طاس جهان
    آن رخنه جويان را نهان وا شد در و درساره اي
  • چندان در آتش درشدي کآتش در آتش درزدي
    چندان نشان جستي که تو با بي نشان آميختي
  • پنهان بود بر مرد و زن در رفتن و در آمدن
    راه جهان ممتحن از غيرت ستاره اي
  • با صوفيان صاف دين در وجد گردي همنشين
    گر پاي در بيرون نهي زين خانقاه شش دري
  • داري دري پنهان صفت شش در مجو و شش جهت
    پنهان دري که هر شبي زان در همي بيرون پري
  • هر نقش چون اسپر بود در دست صورتگر بود
    صورت يکي چادر بود در پرده آزر بود
  • در شهر ديگر نشنوي از غير سرنا ناله اي
    از غير چنگي نشنوي در هيچ خانه زاريي
  • گر چه بود در لحدي خوش بودش با احدي
    آنک در آن دام بود کي خوردش دام و ددي
  • با غمت آموخته ام چشم ز خود دوخته ام
    در جز تو چون نگرد آنک تو در وي نگري
  • ناظر آني که تو را دارد منظور جهان
    حاضر آني که از او در سفر و در حضري
  • غارب و شارقان حق طالب و عاشقان حق
    در تک و پوي و در سبق بي قدمي و بي پري
  • چند بود بيان تو بيش مگو به جان تو
    هست دل از زبان تو در غم و در نکايتي
  • بر در و بام دل نگر جمله نشان پاي توست
    بر در و بام مردمان دوش چرا دويده اي
  • حشر شود ضمير تو در سخن و صفير تو
    نقد شود در اين جهان عرض تو را قيامتي
  • حق چو نمود در بشر جمع شدند خير و شر
    خيره مشو در اين خبر هان که قرابه نشکني
  • آينه کيست تا تو را در دل خويش جا دهد
    اي صنما به جان تو کآينه در بننگري
  • مي چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
    ز آنک نهاد در بغل خاص عقيق معدني
  • خمش کن همچو ماهي شو در اين درياي خوش دررو
    چو در قعر چنين آبي از آن آذر چه انديشي
  • چو افتادي تو در دامش چو خوردي باده جامش
    برون آيي نيابي در چه شيرين است بي خويشي