نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان شاه نعمت الله ولي
عاشقانه يگانه
در
شب و روز
درکش خود کشيده ايم ترا
نور چشمي و
در
نظر داريم
ما به عين تو ديده ايم ترا
رند مستي جو دمي با او برآ
از
در
ميخانه ما خوش درآ
ذوق اگر داري
در
اين دريا درآ
عاشقانه خوش بيا با ما برآ
من چنين مخمور و او مست و خراب
بر
در
خمار کي ماند مرا
گر نباشد صدق من صديق وار
سيدم
در
غار کي ماند مرا
نعمت الله را نداند هيچ کس
در
همه عالم خدا داند مرا
در
طريقت هرچه فرمائي، به جان فرمان برم
ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا
کفر باشد
در
طريق عاشقان، آزار دل
گر مسلماني، چرا آزار مي داري روا
در
جهان بي خودي، من نعمت الله يافتم
گفت فاني شو، که يابي سيد ملک بقا
در
محيط عشق او مستغرقيم
بر کجايي اي برادر بر کجا
عاشق و معشوق پيش ما يکي است
جز يکي خود نيست
در
هر دو سرا
ما
در
اين دريا خوشي افتاده ايم
ما ز دريائيم و دريا عين ما
بر
در
خلوتسراي مي فروش
ساکنيم و فارغ از هر دو سرا
آبرو جوئي
در
اين دريا درآ
عين ما مي جو به عين ما چو ما
در
محيطي بيکران افتاده ايم
نيست ما را ابتدا و انتها
نعمت الله ساقي و ما رند مست
با حريفان
در
خرابات فنا
يار با ما
در
سماع معنوي است
گرنظر داري عيان است الصلا
هرکه را ذوقي است گو درنه قدم
جان سيد
در
ميان است الصلا
در
بحر محيط غرق گشتيم
موجيم و حباب و عين ما ما
خم مي
در
جوش و ما مست و خراب
جامي از غيري چرا جوئيم ما
گنج عشقش
در
دل ويران ماست
غير اين گنجي کجا جوئيم ما
در
خرابات مغان با نعمت الله همدميم
عاشقانه جام مي از ذوق نوشيديم ما
آشناي نعمت اللهيم و غرق بحر او
ذوق اگر داري درآ
در
بحر بي پايان ما
عود دل
در
مجمر سينه، بسوخت
بزم ما خوشبو شده از بوي ما
عيد قربان است، و طوئي مي کنيم
جانها قربان شده،
در
طوي ما
آنکه سلطان خلوت جان است
بنده وار ايستاده بر
در
ما
چيست عالم شبنمي از بحر ما
کيست آدم عارفي
در
شهر ما
خوش آب حياتي است روان
در
نظر ما
عالم همه سيراب شد از رهگذر ما
هر ميوه که
در
جنت اعلا نتوان يافت
از نعمت الله طلب و از شجر ما
تو ناظر و منظوري، ما آينه روشن
در
آينه روشن، جانا نظري فرما
درهرچه نظر کرديم، نور تو
در
آن ديديم
با عقل از آن گفتيم: اشيا، نظري فرما
اي موسي بن عمران، ذاتش نتواني ديد
در
عين همه بنگر: اسما، نظري فرما
ميخانه ما قبله حاجات جهان است
شايد که جهاني به سر آيند به
در
ما
نوري است که از ديده مردم شده پنهان
روشن بتوان ديد ولي
در
نظر ما
در
آينه ديده سيد نظري کن
تا باز نمايد به تو روشن بصر ما
ما هميشه ميان گل شکريم
زان دل ما قوي است
در
بر ما
در
دل ما جز او نمي گنجد
روز و شب با خداست اين دل ما
در
خرابات عشق دل گم شد
تو چه داني کجاست اين دل ما
هرچه آيد
در
نظر آئينه گيتي نماست
روشنش بنگر که باشد نور آن جانان ما
عشق او گنجي و دل ويرانه اي
گنج او جو
در
دل ويران ما
در
خرابات فنا ملک بقا داريم ما
خوش بقائي جاوداني زين فنا داريم ما
کشته عشقيم و جان
در
کار جانان کرده ايم
اين حيات لايزالي خونبها داريم ما
در
طريق عاشقي عمري است تا ره مي رويم
رهبري چون نعمت الله رهنما داريم ما
در
طريق عاشقي چون عاشقان
مدتي شد تا که مي کوشيم ما
عاشقانه همچو خم مي فروش
باز سرمستيم و
در
جوشيم ما
همچو بلبل
در
هواي روي گل
روز و شب مستانه بخروشيم ما
غير او
در
آتش غيرت بسوخت
غير او چون نيست چون بينيم ما
چه بندي تو نقش خيالي به خواب
نظر کن
در
اين چشم بيدار ما
جان فروشانيم
در
بازار عشق
نان چه باشد بر سر بازار ما
صفحه قبل
1
...
1296
1297
1298
1299
1300
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن