167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان فيض کاشاني

  • نزديکش آئي گم شوي چون قطره در قلزم شوي
    در آتشش هيزم شوي من بنده و مولاي عشق
  • هم مايه شادي است عشق هم خط آزاديست عشق
    هم گردن گردنکشان در حکم و در فرمان عشق
  • بس يونس روشن دلي کو را نهنگ عشق خورد
    بس يوسف گل پيرهن در چاه و در زندان عشق
  • اگر بيدار و هشيارم نظر بر روي تو دارم
    وگر در خواب و در مستي فسکري لک منامي لک
  • در جحيم نفس باشي چند با شيطان قرين
    در بهشت جان درآي و همنشين شو با ملک
  • گفتمش در وصل خواهي کشتنم يا در فراق
    گفت بي تابي مکن خواهيم کردن زين دو يک
  • جمعيت خاطر مده از دست بهر کار تن
    در بارگاه قدس جان پيوسته در کار است دل
  • در خم قتلست ما را گر فلک از کجروي
    پا نهادن بر سرش را راست ما هم در خميم
  • عاشقان را نطق و خاموشي بدست خويش نيست
    ما چو ني در ناله و فرياد در بند دميم
  • گهي دل در خدا بندم گهي دل در هوا بندم
    گهي دنبال عز پويم گهي دنبال ذل گردم
  • با تو در عيشم و عشرت همه سودم همه نورم
    بي تو در رنجم و محنت همه آهم همه دودم
  • گاه در آتش ز عشق و گاه در آب از حيا
    عشرت ماهي و آئين سمندر داشتم
  • خدايا از بدم بگذر ببخشا جرم و عصيانم
    مبين در کرده زشتم به بين در نور ايمانم
  • تو گفتي بنده خواهم که اخلاصي در او باشد
    چه در دست تو مي باشد گر اخلاصم دهي آنم
  • نيست حد ما که اندازيم سر در پاش (فيض)
    چون غبار ره شود در راه او افشان کنيم
  • چو پاي من نرود در ره تو گو بشکن
    ترا چه نيست چه در بند دست و پا باشم
  • به پيش من برفت او با دل صد جاي ريش من
    ز حسرت در فراقش چون غريبان در وطن گردم
  • چو چشمش در نظر آرم گهي بيمار و گه مستم
    در آن مستي شوم صياد صيد خويشتن گردم
  • لبش چون در ضمير آرم يکي ساغر شوم پر مي
    ز دندانش چو ياد آرم همه در عدن گردم
  • گهي خارم خلد در پاي گه سر سوي سنگ آيد
    ز داغ لاله سرمست در کهسار مي گردم
  • تن مينمايد جاودان سر در نيارم هم بجان
    جان و سر و تن هر سه را در راه جانان بشکنم
  • پاي سعيت همه شد آبله در راه طلب (فيض)
    بار ما در دل ما بود عبث مي طلبيديم
  • کو عشق کو سوداي عشق تا در جهان غوغا نهم
    کو مستيي تا غلغلي در گنبد مينا نهم
  • آتش زنم در انس و جان شور افکنم در کن فکان
    بيرون روم از آسمان بر سقف عالم پا نهم
  • گه قطره و گه قلزمم گه باده و گاهي خمم
    در شور و در مستي کمم مست جمال ساقيم