167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان محتشم کاشاني

  • داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت
    غير در تاب شد و جان من از غيرت سوخت
  • در مهمات اسيران که به جان در گروند
    آن چه تقصير مرا نيست تو را تقصير است
  • از شکايتهاي او دايم من ديوانه ام
    با دل خود در سخن اما سخن را رو در اوست
  • در اين ولايت پرشور و فتد خانه کنعان
    چه ها که مادر ايام کرد در دو ولايت
  • ز غمزه تيز نگه دير در کمان نهد آن مه
    ولي هنوز بود در کمان که بر جگر آيد
  • تير مژگان در کمان ابروان چون مي نهاد
    در ميان جان هدف ساز نشان او که بود
  • گر نبودت در کمان تير غضب مخصوص من
    چين برد ابرو در رخ اغيار خنديدن چه بود
  • سحرگه تر نشد در باغ کام غنچه از شبنم
    که لعلت را تصور کرد و آتش در دهان آمد
  • چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد
    مرگ پيش من به از عمري که در غم بگذرد
  • سواري تند در جولان و شوري نيست در ميدان
    چرا آن شهسوار افکن به ميدان دير مي آيد
  • بهتر است از هرچه دهقان در چمن مي پرورد
    آن چه آن نازک بدن در پيرهن مي پرورد
  • سکون در خاک آدم کي گذارد عالم آشوبي
    که هر جا پانهاد از ناز جنبش در زمين آمد
  • هرچه دوران در هم آرد از پي آزار خلق
    در زمان آن فتنه آخر زمان برهم زند
  • تو آن شمعي که در هر محفلي کافروزدت دوران
    ز آه حاضران صد شعله در پيرامنت بيند
  • خط پرويز را از عشق خود در وادي شيرين
    که هر جا مشکلي در ره بود فرهاد بگشايد
  • به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنين آيد
    ز شوق آن قد و رفتار جنبش در زمين آيد
  • بتي گفتند خواهد گشت در آخر زمان پيدا
    کزو صد چشم زخم ديگرت در کار دين آيد
  • در صد کتاب يک سخن از سر عشق نيست
    گفتيم يک سخن که در آن صد کتاب بود
  • اي دل رسي چه بر در بيت الحرام وصل
    کاري مکن که بر رخ ما در فرو کنند
  • در رهش افروخت اقبال از گياه تر چراغ
    در شب تار آن که راه وادي ايمن بريد
  • ز خارج پيچشي ها در دمم بايد شدن بيرون
    دمي از مصلحت در بزم خود گر داخلم سازد
  • ديدمش در خواب کاتش مي زند در خانه ام
    چون شدم بيدار ديدم آه خود را خانه سوز
  • در بحر هوس کشتي ما محتشم از عشق
    تا غرق نگرديده تو خود را به در انداز
  • بزم کين آرا و در ساغر مي بيداد ريز
    کامران بنشين و در کام من ناشاد ريز
  • در حرم گر پا نهي آيد ندا کاي آسمان
    خون صيد اين زمين در پاي اين صياد ريز