167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان قاآني

  • زبان به وصف تو قاصر چو در بهار نهار
    جهان ز عدل تو خرم چو در ربيع ربوع
  • نه در ديار تو جز بحر و کان کسي مظلوم
    نه در زمان تو جز سيم و زر تني مفجوع
  • نه چو او در همه چينستان کس ديده صنم
    نه چو او در همه ترکستان کس ديده و شاق
  • ظلم در عهد تو مظلوم تر از طفل رضيع
    جود در دور تو مغبوض تر از کودک عاق
  • ز هر قهر تو شود در صف کين بهره خصم
    در سقر قسمت فساق چه باشد غساق
  • چون تيغ به دست تو بود ولوله در روم
    چون گرز به چنگ تو بود زلزله در زنگ
  • نه يک نهال چو قدر تو رسته در فردوس
    نه يک مثال چو روي تو بوده در ارژنگ
  • منشور روي و راي تو در جيب مهر و ماه
    توقيع امر و نهي تو در دست ماه و سال
  • چهر او در تتق غيب و من اينک به غياب
    گوهرافشان شده در مدح وي از درج مقال
  • اين کرده چه خدمت؟ کجا؟ هم در سفر هم در حضر
    از کي؟ ز عهد کودکي طوبي لارباب الهمم
  • پس چون کنم؟ شعري بگو بهر چه؟ بهر تهنيت
    در شأن که؟ در شأن آن مير اجل شير اجم
  • آيد که خصمش در کجا در چشم کي روز وغا
    همچون چه چون کوه بلا از فربهي نه از ورم
  • از عنف تو در رزم دو صد جيش پريشان
    از لطف تو در بزم دوصد عيش فراهم
  • در کيسه من گو نبود در هم و دينار
    بر آخور من گو نبود ابرش و ادهم
  • تا به کي در حجره پنهاني چو غلمان در بهشت
    آخر اي نوباوه حورا يکي بيرون خرام
  • در چنين روزي که مي جنبد ز وصل دوست دل
    در چنين روزي که مي پرد ز شوق جام کام
  • هر تني از خوشدلي چون شاخ گل در اهتزاز
    هر لبي از خرمي چون جام مل در ابتسام
  • شير را در عهد تو بيم هزالست از غزال
    باز را در عصر تو خوف جمامست از حمام
  • روز و شب چهر تو گردد در خيالش مرتسم
    سال و مه مهر تو جويد در ضميرش ارتسام
  • اي بسا دشتا که در وي شير ننهادي قدم
    اي بسا کوها که در وي بازنگرفتي کنام
  • هنوز ناشده از شيشه در درون قدح
    چو خون و مغز جهد تند در عروق و نظام
  • چنان ارادت شاهش دويده در رگ و پي
    که خون و مغز همه خلق در عروق و عظام
  • نام تو پرستند چه در هند و چه در چين
    مدح تو فرستند چه از مصر و چه از شام
  • بلبل شيراز در بستان زد اين دستان که عشق
    شد فرامش خلق را در قحط سال ملک شام
  • موي تو بر روي تو شاميست بر رخسار صبح
    روي تو در موي تو صبحيست در آغوش شام