نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان فروغي بسطامي
مدعي را نام نتوان برد
در
نزد علي
کي توان اسم سها را
در
بر بيضا گرفت
تا دلم
در
خم آن زلف سيه نام افتاد
چون غريبي است که
در
کشمکش شام افتاد
در
پاي تو تا زلف چليپاي تو افتاد
بس دل که از اين سلسله
در
پاي تو افتاد
در
راه طلب جان عزيزم به لب آمد
خوش آن که مقيم
در
جانان شد و جان داد
وقتي از حالت عشاق خبردار شدم
که مرا عشق تو خون
در
دل و
در
پا گل کرد
نعره خواهم زد و
در
دشت جنون خواهم تاخت
شعله خواهم شد و
در
سنگ اثر خواهم کرد
نه حسرت وصالش از دل به
در
توان کرد
نه صبر
در
فراقش زين بيشتر توان کرد
ساقي آن باده که از لعل تو
در
ساغر ريخت
آتشي بود که
در
خانه ميخواران زد
آن که
در
بزم توام توبه ز مي خوردن داد
گرم شوق آمد و سر بر
در
خماران زد
چشمم همه دم
در
ره آن ماه گهر ريخت
اشکم همه جا
در
پي آن سرو روان شد
در
وصف تار مويت يک مو بيان نکردم
با آن که
در
تکلم هر موي من زبان شد
سخت بي چشم تو
در
عين خمارم، اي کاش
يک دو جامم ز
در
خانه خمار آرند
چشم از فراق روي تو
در
گريه تا به کي
دل ز اشتياق موي تو
در
مويه تا به چند
در
عهد ملک غم را از شهر به
در
کردند
شکرانه اين شادي ساغرکش و خندان باش
شايد که شکاري ز کناري به
در
آيد
با تير و کمان
در
همه راهي به کمين باش
گر مقام خوش دلي مي خواهي از دور سپهر
شام
در
مستي، سحر
در
نعره مستانه باش
چون تو خورشيدي نتابيده ست
در
ايوان حسن
ذره اي چون من نرقصيده ست
در
ميدان عشق
در
مژده گذر کن که دمي
در
بدنش روح
بر زنده نظر کن که بري از دلش آرام
وقتي
در
دل را به رخم باز نمودند
کز دير و حرم رو به
در
دوست نمودم
خوش دلم
در
غم او با همه ويراني دل
که بسي گنج
در
اين خانه ويران دارم
تا تو به گلشن آمدي، با همه
در
کشاکشم
وه که تو
در
کنار گل، من به ميان آتشم
داني چرا سر و جان از من نمي ستاند
تا
در
رهش بپويم، تا
در
پيش بکوشم
مردم از محرومي ديدار
در
بزمش به حسرت
تيره بختي بين که هجران کشت
در
عين وصالم
در
آب و
در
آتش مرا تو مي دهي جنبش مرا
ور نه کجا ممکن شود از جاي خود جنبيدنم
از سر من هواي او هيچ به
در
نمي رود
گر ز
در
سراي او بخت کشد به گلشنم
صفحه قبل
1
...
1267
1268
1269
1270
1271
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن