نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان عراقي
تا مرا
در
نظر آيد خط جان پرور او
اي بسا آب که
در
ديده گريان آيد
در
کشم
در
رشته جان آن گهر را سبحه وار
تا ز سبحه بشنوم تسبيح سبوح قدير
نور خود را جلوه داده
در
لباس اين و آن
در
جهان آوازه کون و مکان انداخته
دلا
در
بزم عشق يار، هان، تا جان برافشاني
که با خود
در
چنان خلوت نگنجي، گر همه جاني
به شب
در
آب نتوان ديد عکس انجم و افلاک
ولي
در
روز بنمايد ز تاب مهر نوراني
در
کوي بيخودي نه کنون پا نهاده اند
کز ما
در
عدم، همه خود مست زاده اند
شوري است، که از ازل مرا
در
سر بود
کاري است، که تا ابد مرا
در
پيش است
بازم غم عشق يار
در
کار آورد
غم
در
دل من، بين، که چه گل بار آورد؟
آنجا که تويي عقل کجا
در
تو رسد؟
خود زشت بود که عقل ما
در
تو رسد
اي با همه
در
حديث و گوش همه کر
وي با همه
در
حضور و چشم همه کور
بي روي تو، اي دوست، به جان
در
خطرم
در
من نظري کن، که ز هر بد بترم
عشاقنامه عراقي
اي شده چشم جان من به تو باز
از تو
در
دل نياز و
در
جان آز
ديوان فرخي سيستاني
شادمان باش اي کريم و
در
کريمي بي ريا
پادشا باش اي جواد و
در
جوادي بي ريب
اصل رادي و بزرگي را دو چيز اندر دوچيز
دست او را
در
عنان و پاي او را
در
رکاب
آن معطيي که روز و شب از بهر نام نيک
در
پوزش مروت و
در
دادن عطاست
سال و مه
در
طلب نعمت و ناز خدمست
روز و شب
در
سخن زائر و تدبير عطاست
از کريمي دل او سير شود هرگز نه
اين سرشتيست که
در
خلقت و
در
گوهر اوست
واي آن خصم که
در
رزم بدو گويي گير
واي آن شير که
در
صيد بدو گويي دار
هر چه
در
صحرا درنده و دام و دد بود
همه را گرد بهم کردي
در
يک ديوار
گر کسي خواهد که
در
گيتي چو تو کاري کند
چون کند، چون
در
همه گيتي نيابد هيچ کار
مر مرا
در
خدمت تو زندگاني باد دير
تا ببينم مر ترا
در
مکه با اهل و تبار
در
ميان پره
در
تاخت، کمان کرده بزه
جفت باعزت و بادولت و با فتح و ظفر
در
دل هر يک، از ناوک او سيصد راه
دربر هر يک، از نيزه او سيصد
در
آري چو وقت خويش نداني و روز خويش
در
چشم شاه خواري و
در
چشم خواجه خوار
گفته ست که
در
ملک من آن کن که تو خواهي
کس را نبود با تو
در
اين معني گفتار
صفحه قبل
1
...
1264
1265
1266
1267
1268
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن