167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • سيف فرغاني اگر در طلبش جد نکني
    سخنت لاف و دروغ و عملت هزل (و) هجيست
  • دل مرا که تو در مهد سينه پروردي
    بشير مادر اندوه زاي انديشه
  • دل چو گنج مرا مار هجر تو بطلسم
    نهاد در دهن اژدهاي انديشه
  • يزيد عشق تو هر روز تشنه خون ريزد
    حسين دل را در کربلاي انديشه
  • تو در زمين دلم تخم دوستي کشتي
    ولي نرست ازو جز گياي انديشه
  • چو زاد حاجي اندر ميان ره برسيد
    در ابتداي رهت انتهاي انديشه
  • درخت طوبي قد تو در بهشت وصال
    وگر برسد ره رسد منتهاي انديشه
  • جزين نبود مراد دلم در اول فکر
    خبر همين است از مبتداي انديشه
  • مرا که آتش شوق تو دل بجوش آورد
    ز وصف تست نمک در اباي انديشه
  • چو مير مجلس غم حکم کرد تا در دل
    نهاد بزم طرب پادشاي انديشه
  • چو سعي کردم و همت نکرد قرباني
    زکبش هستي من در مناي انديشه
  • چو دل بفکر تو مشغول شد بر وزين پس
    بهم کنم در خلوت سراي انديشه
  • وي تو از يک کرشمه در يکدم
    داده صد جان نو بپيکر حسن
  • ما از آن شب در احتراق غميم
    که طلوع از تو کرد اختر حسن
  • خود بت بت شکن کجا آراست
    همچو تو در زمانه آزر حسن
  • اندرين موسمي که دست قضا
    بر جهان باز مي کند در حسن
  • باغ در بر فگند حله سبز
    شاخ بر سر نهاد چادر حسن
  • ما را ببوسه چون بگرفتيم در برش
    آب حيات داد لب همچو شکرش
  • در وصف او اگر چه اشارات کرده اند
    ما وصف مي کنيم بقانون ديگرش
  • بر لشکر نجوم کشد آفتاب تيغ
    در سايه حمايت روي منورش
  • رو مستقيم باش اگر خوض مي کني
    در بحر عشق او که صراطست معبرش
  • اي دلبري که هر که ترا خواست، وصل تو
    جز در فراق خويش نگردد ميسرش
  • در بوته جحيم گدازند هرکرا
    بي سکه غم تو بود جان چون زرش
  • گر باد خاک کوي تو سوي چمن برد
    بينند نور باصره در چشم عبهرش
  • آن سروري که چون کمر کوه و طرف کان
    ترصيع کرده اند جواهر در افسرش
  • در بزم خويش زخمه ز اظفار حور کرد
    ناهيد رود ساز بر او تار مزهرش
  • در موسم بهار روا کي بود که زاغ
    با عندليب دم زند از صوت منکرش
  • بعشق روي گل قولي همي گوي
    کزين پس راستي در گفتن تست
  • الا اي غنچه در پوست مانده
    بهار آمد گه اشکفتن تست
  • گل انداما از آن روي از تو دورم
    که چندين خار در پيرامن تست
  • ولي تا زنده اي جانت نکاهد
    حيات جان تو در مردن تست
  • چو در گلزار عشقت ره ندادند
    تو خاشاکي و دنيا گلخن تست
  • چنين تا باريابي بر در دوست
    درين ره هرچه بيني دشمن تست
  • کمند رستمي اندر چه انداز
    خلاصش کن که در وي بيژن تست
  • تو در خوف از خودي، از خود چو رستي
    ازآن پس کام شيران مأمن تست
  • سراندر دام اين عالم مياور
    وگرنه خون تو در گردن تست
  • ز معشوق اگر دور باشي منال
    که در عشق دوري نيارد فتور
  • توي ابر در پيش خورشيد خويش
    چو خود را تواني ز خود کرد دور
  • در شب زلف خود چو مه تابان
    از رخ چون بهار خويشتني
  • صفر بي مغزي و بصد انگشت
    روز و شب در شمار خويشتني
  • چنگ در اين وآن مزن زنهار
    که تو نالان ز بار خويشتني
  • چو دستار رياست بر سر تست
    ترا اين طوق در گردن نيايد
  • دل ناپاک و نور عشق؟ هيهات
    سرير شاه در گلخن نيايد
  • زين چنين صورت گريها گر دلت نقشي گرفت
    آهني داري که در وي هست مضمر آينه
  • الا اي زده چون من از عشق لاف
    مزن در ره عشق لاف از گزاف
  • اگر قطره در نفس خود هست خرد
    بزرگست چون شد بدريا مضاف
  • بر الواح اطفال اگر حرف بود
    ببين در نبي سوره يي گشته قاف
  • شب خويشتن روز کن اين زمان
    که مه بدرو ابرست در انکساف
  • در انداز خود را بدرياي عشق
    گهر مي ستان و صدف مي شکاف
  • چو در دفتر عشقت آرند نام
    جهاني شوي از عوارض معاف