167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان قاآني

  • نمايند در جهان همه شکر جود او
    چه در هند برهمن چه در روم جاثليق
  • ديوان محتشم کاشاني

  • در پرده عذار او در بسته گلستاني
    در رمز دهان او سر بسته معمائي
  • بود خاک غفلتم در ديده جوهر شناس
    کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار
  • چون خلق در مقام سبک روحي آردش
    در زير پاي او نبود مور در عذاب
  • راي تو در امور کليد در صلاح
    فکر تو در مهام دليل ره صواب
  • من در زمان اين ملک مشتري غلام
    با اين همه در رچو محيطم در اضطراب
  • بر غريبي شهرياري از تفقد در گشود
    در به روي خيربندان بر رخش بستند در
  • چو در ميان الاغان سفر کند هرگز
    نه در مقدمه باشد نه در کنار و ميان
  • در دست نداشت غير اشعار نفيس
    در پاي تو ريخت آنچه در دستش بود
  • ديوان مسعود سعد سلمان

  • ز تابش آب شود در در ميان صدف
    ز رنج خون شودي لعل در دل خارا
  • فلک در سندس نيلي هوا در چادر کحلي
    زمين در فرش زنگاري که اندر حله خضرا
  • رايهاي تو در آفاق مصالح بدرست
    سعدهاييست که در انجم و در ابر اجست
  • کوه در حلم و ابر در جودي
    شير در رزم و ماه بر گاهي
  • هر بيت که در مدح تو خواهم آراست
    در خورد تو نيست بلکه در طاقت ماست
  • توصيفات مسعود سعد سلمان

  • باشد منظوم در برشته وليکن
    در تو منظوم و رشته از در بيرون
  • ديوان فيض کاشاني

  • روح در پرواز آيد ز استماع بيت بيت
    افکند در سينه آتش آورد در ديده آب
  • در گردنت صبا چو تنم خاک ره شود
    در کوي دوست ريزش و در رهگذار دوست
  • گر باغ تماشاي ترا در نگشايد
    در حسرت آن در پس ديوار توان بود
  • گه در آتش ميرود گاهي در آب
    خاک بر سر در هواها ميرود
  • دواي درد من درديست سوزان
    که آتش در زند در گرم و در سرد
  • تا چه کند در دل و در جان مرد
    نشأه اين باده چو در سر دويد
  • شهريارم آرزو شد در ديار در ديار
    در ديارم برد آخر تا ديار شهريار
  • خويشتن را بي محابا در خطرها در فکن
    در ميان بحر رو وابسته ساحل مباش
  • دانا در اينجهان ننهد دل تنش درو
    چون جان اوست در تن چون مرغ در قفص
  • زين جهان در پرده ميجوئيم راه آن جهان
    در قفس در جستجوي آشيان افتاده ايم