نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
نکته چون زلف حور
در
تفسير
رمز چون قصر عدن بي تقصير
نقش او بر گياه کبش قدي
صدق الله
در
دو گوش ندي
شهري آباد پر ز نعمت و ناز
در
دروازه بر غريبان باز
هست بايسته از پي دهري
اين چنين قصر
در
چنين شهري
زين سخنهاي خوش چو آب زلال
گشت طالب به هند
در
چيپال
خاطرم گفت مر مرا
در
سر
کاي به فضل تو روزگار مقر
تا بنا کرده ام چنين شهري
مثل اين کس نديده
در
دهري
اي صبا از براي روح القدس
بر گذر بر
در
حظيره قدس
زين نمط هر چه
در
جهان سخن است
گر يکي ور هزاران زان من است
چه کند چونش گفت روح نگار
که
در
اين نقش مرده روح درآر
جان
در
آن صورت بديع و عجيب
از سر صنعتي لطيف و غريب
گر
در
آورد يافت خلد و نعيم
ورنه جاي ويست قعر جحيم
حکم او هم روان بود
در
شور
سيم بد هم روان بود بر کور
در
سرايي که مکر و فن دارد
تازگي گفته هاي من دارد
چون به غايت رسد سخن به جهان
زود آيد
در
آن سخن نقصان
گرچه
در
غفلت اندرين سي سال
دفتر من سياه کرد خيال
آنچه زين نظم
در
شمار آمد
عدد بيت ده هزار آمد
شمع بيهوده دان تو
در
بر کور
لحن داود و مستمع چو ستور
بخورد آنچه هست
در
خور او
آنچه زر عيسي آنچه جو خر او
زانکه
در
زير هفت و پنج و چهار
نيست مل بي خمار و گل بي خار
در
جهاني که نظم او ز دوييست
باعثش بدخويي و نيک خوييست
قبض و بسطست
در
جهان حيات
ضر و نفعست درمزاج نبات
تا بداني که پيش از ان ايام
در
سراي غرور و گلشن کام
بنگر اي خواجه
در
رخ و پشتم
شد چو انگشت هر ده انگشتم
عمر بگذشته کي دهد نيرو
که بقا
در
بقا بود نيکو
بهر آن عيش بي نواست مرا
کآب
در
پيش آسياست مرا
در
تمنا بدم که گردم پير
وين زمان من ز پيريم به نفير
پير
در
دست طفل باشد اسير
پشه گيرد چو باشه گردد پير
در
سرآيد همي به ده جا دم
تا به لب زين عنا و درد و الم
گفت عمر يکي که گه گاهي
در
سبيل خداي هر راهي
مي دويم و جهاد مي جوييم
در
ره غزو شاد مي پوييم
از پي اين سه خصلتم دلخوش
بر سر آب پاي
در
آتش
حايض او من شده به گرمابه
ماهي او من طپيده
در
تابه
مرغ خانه که اندر آب افتاد
دان که
در
ورطه عذاب افتاد
آنگهي کاب را عزيز کنند
در
زمان جاي او گميز کنند
اندرين خانه بي شر و شورم
راست خواهي چو مرده
در
گورم
همچو شرع از مخالفت دور است
در
همه کار خويش معذور است
هندوي مشک خامه عنبر فام
بر
در
روم کرده رايت رام
اي که
در
زير طبع گردوني
چند گويي مرا که از دوني
با چنين گنج
در
چنين گنجي
چه گنه گنج را تو ناگنجي
نرسد
در
ولايت دل خويش
هيچ بي حوصله به حاصل خويش
زانکه
در
عالم فريب و هوس
کس نکرد اعتماد بر دو نفس
پس
در
اين چند روزه پيوندي
کنج محراب و گنج خرسندي
ديده عقل دار
در
احمد
تا ز راه لحد رسي با حد
چون به محراب حق شتابي تو
نور حق
در
دو ديده يابي تو
بده از خون ديده
در
محراب
از درون طوبي يقين را آب
صد هزاران فتوح
در
يکدم
به بر آيد ز آدم و عالم
صدق به صدق مخرقه يله کن
ساز کشتي به بحر
در
خله کن
عمر بر مرد غمر چه فروشي
در
هوا و هوس چرا کوشي
تا بود گربه
در
کمان کمين
موش را گلشن است زير زمين
صفحه قبل
1
...
1257
1258
1259
1260
1261
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن