167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • به چشم عاقبت بين هر که خود را ديد در دنيا
    به ميزان قيامت خويش را سنجيد در دنيا
  • از ترحم حسن جولان مي نمايد در نقاب
    ساقي از بي ظرفي ما مي کند در باده آب
  • بي خبر از غفلت خويش است تا جان در تن است
    پاي خواب آلود بيدارست تا در دامن است
  • کاکل او دام در راه صبا انداخته است
    زلف او زنجير را در دست و پا انداخته است
  • ذات حق را چون توان در اين جهان ادراک کرد؟
    در مکان چون لامکاني را توان ادراک کرد؟
  • کجا چشم بد از دود سپندم در گزند افتد؟
    به بخت من گره در کار آتش از سپند افتد
  • طريق کفر و دين در شاهراه دل يکي گردد
    دو راه است اين که در نزديکي منزل يکي گردد
  • به ظاهر چين در ابرو گرچه آن نازآفرين دارد
    به قدر بند ني تنگ شکر در آستين دارد
  • نهان در پرده هر موي من آه آتشين دارد
    رگ ابر بهاران برق را در آستين دارد
  • گريبان چاک در گلشن چو آن طناز مي آيد
    ز شاخ گل تذرو رنگ در پرواز مي آيد
  • گر چه در ظاهر به زه دارم کمان اختيار
    چون رگ سنگ است در دستم عنان اختيار
  • دل چو روشن گشت در غمخانه دنيا ممان
    خرمن خود را چو کردي پاک در صحرا ممان
  • قامت او چون شود در بوستان همدوش سرو
    حلقه ها از طوق قمري مي کشد در گوش سرو
  • نيست در بزم تو جايم، ورنه در هر محفلي
    مي جهد از جا سپند و مي نمايد جا مرا
  • تا خيال عارضش در ديده مأوا کرده است
    گريه خونها خورده تا در چشم من جا کرده است
  • اشک ما در چشم دارد گرد غربت بر جبين
    گوهر ما در صدف داغ يتيمي ديده است
  • دلي که نيست در او شور عشق، ناقوس است
    رگي که نيست در او پيچ تاب، زنارست
  • هستي نماند و در سر پوچ آرزو بجاست
    مي شد تمام و نکهت او در کدو بجاست
  • از خموشي هر که سر در جيب فکرت مي برد
    در سخن از ديگران گوي سعادت مي برد
  • چون نگردد آب حيوان در مذاق خضر تلخ؟
    تيغ او در ماتم من زلف جوهر باز کرد
  • شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک ماند
    اين گره گلزار را در رشته خاشاک ماند
  • چرخ در گردش بود تا دل به جاي خود بود
    شوق در راه است تا منزل به جاي خود بود
  • گل نشکفته من در چمن هرگز نمي خوابد
    به شبنم در ته يک پيرهن هرگز نمي خوابد
  • مصفا چون شود دل در غبار تن نمي گنجد
    که چون شد صيقلي آيينه در گلخن نمي گنجد
  • ز راه چشم، غم در جان غم فرسود مي پيچد
    ز روزن در مصيبت خانه ما دود مي پيچد