167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در نمي گيرد فسون در مار چون شد اژدها
    مشکل از دل کينه ديرينه مي آيد برون
  • از شفق زد غوطه در مي صبح با موي سفيد
    در کهنسالي دکان زهد و سالوسي مچين
  • مي گدازد نور را در چشم حسن بي نقاب
    باده گلرنگ را در شيشه و ساغر ببين
  • گر نديدي در ضمير نقطه صد دفتر سخن
    در دهان تنگ او صد بوسه را مضمر ببين
  • گر نديدي خال را در کنج آن لب وقت خط
    يوسف بي جرم را در گوشه زندان ببين
  • آنچه جم در جام از اسرار نتوانست ديد
    خويش را بر هم شکن در کاسه زانو ببين
  • اي لب لعل ترا خون يمن در آستين
    هر سر موي ترا چين و ختن در آستين
  • گر به دست افتد شکستي، مي کنم در کار دل
    من نه زانهايم که اندازم شکن در آستين
  • در گلستاني که ريزد خون بلبل بر زمين
    در لباس لاله گردد جلوه گر گل بر زمين
  • نگه را دور باش شرم در بيرون در سوزد
    ندارد هيچ کس رنگي ز باغ لاله رخساران
  • نگردانيد دل جا در تن من از گرانخوابي
    چه حرف است اينکه در يکجا نمي گيرد مکان پيکان؟
  • به من در پره حرف سخت مي گويد ملامتگر
    هما را مي کند در لقمه نادان استخوان پنهان
  • مرا از چين ابرو نيست پروايي که عاشق را
    در اميدواري باز مي گردد ز در بستن
  • ز غفلت پشت بر ديوار دارد برگ کاه ما
    در آن وادي که باشد کوه در کار کمر بستن
  • به همراهان پا در گل ناستد عمر کم فرصت
    در اثناي دميدن همچو ني بايد ميان بستن
  • مزن چين بر جبين وقت نزول در دو غم صائب
    که عيب است از کريمان در به روي ميهمان بستن
  • مرا از نارسايي هاي طالع در چنين فصلي
    ز بي بال و پري بايد بسر در آشيان بردن
  • چه خونها مي توانستيم در دل کرد خوبان را
    اگر مي شد ميسر عشق را در دل نهان کردن
  • به افسون در دل سخت توره کردن بود مشکل
    وگرنه رخنه در سد سکندر مي توان کردن
  • بکش در زندگي مردانه جام نيستي بر سر
    که باشد در بلا بودن، به از بيم بلا بودن
  • مجو صبر از دل ديوانه در هنگامه طفلان
    که تلخي ديده دست و پا کند گم در ثمر چيدن
  • مکن از حرص بر خود زندگي را تلخ چون موران
    بکش سر در گريبان، غوطه در بحر شکر مي زن
  • سواد عشق در زير نگين آسان نمي آيد
    چو داغ لاله چندي کاسه در خون جگر مي زن
  • نديدي گر هلال منخسف با زهره در يک جا
    در آن دنبال ابرو خال موزون را تماشا کن
  • نيابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من
    نخواهد ماند در بيرون در بوي کباب من