نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
صدف آب گهر را مانع از قرب است
در
دريا
شوم
در
وصل مستغرق گر اين ديوار بردارم
برو ساقي که من
در
جام صهباي دگر دارم
پري
در
شيشه از آيينه سيماي دگر دارم
نمي دانم چه نسبت با نسيم پيرهن دارم
که هم
در
مصرم و هم
در
جاي بيت الحزن دارم
به هر جانب که آرم روي،
در
مد نظر باشد
نباشد
در
ته ديوار محرابي که من دارم
به تردستي ز خارا نفش شيرين محو مي سازد
اگر تن
در
دهد
در
کار فرهادي که من دارم
که مي گويد پري
در
ديده مردم نمي آيد
که دايم
در
نظر باشد پريزادي که من دارم
ز صد دامن گل بي خار
در
چشم بود خوشتر
زروي نو خط او
در
جگر خاري که من دارم
کند
در
يک نفس طي هفتخوان آسمانها را
براقي کز دل بيتاب، من
در
زير زين دارم
به ظاهر
در
نظرها چون قلم گر خشک مي آيم
چو افتد کار بر سر گريه ها
در
آستين دارم
مکن
در
راه من چاه حسد، اي خصم کوته بين
که من از راستي چندين عصا
در
آستين دارم
از آن گوي سعادت
در
خم چوگان من رقصد
که
در
مد نظر دايم ترنج غبغبي دارم
دو عالم آرزو
در
سينه دارم با تهيدستي
بيابان
در
بيابان کشت و ابر بي نمي دارم
تو کز دل بي نصيبي سير کن
در
عالم صورت
که من چون غنچه
در
هر پرده دل عالمي دارم
ميفکن اي فلک
در
جنگ با من تخم سست خود
که از دل
در
بغل من بيضه فولاديي دارم
اگر با ماه کنعان
در
ته يک پيرهن باشم
همان از شرم دورانديش
در
بيت الحزن باشم
چو گوهر گر چه
در
مهد صدف عمري است
در
خوابم
نشد زين خواب سنگين رغبت دريا فراموشم
ز خلوت حلقه صحبت مرا بيرون نمي آرد
که
در
هر جا که باشم چون کمان
در
خانه خويشم
ربوده است آنچنان فکر و خيال او مرا صائب
که
در
صحبت همان
در
خلوت جانانه خويشم
ز خواب نيستي
در
حشر از آن سربر نمي آرم
که مي ترسم کند گرد خجالت زنده
در
خاکم
مرا از سينه صافي کين کس
در
دل نمي ماند
که طوطي مي شود زنگار
در
آيينه پاکم
من آن صياد خوش خلقم
در
اين صحراي پر وحشت
که خون صيد مشک تر شود
در
ناف فتراکم
نبيند ماه ماه از شرم
در
آيينه روي خود
ز شرم خويش بيش از من
در
آزارست مي دانم
چه دل
در
وعده شب
در
ميان زلف او بندم؟
مرا صبح اميد آن خط شبرنگ است مي دانم
اگر چه پيرهن
در
مصر و
در
کنعان بود نکهت
ز پيران جدا بورا نمي دانم نمي دانم
ز حرف خام هر بي ظرف از جا
در
نمي آيم
شراب کهنه ام،
در
شيشه جوشيدن نمي دانم
صفحه قبل
1
...
1242
1243
1244
1245
1246
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن