167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • رفت در دنياي بي حاصل سراسر عمر تو
    ريختي در شوره زار اين آب حيوان را تمام
  • چون قدح از عکس ساقي در بهشت افتاده ام
    در خرابات مغان خوش سر نوشت افتاده ام
  • دور از انصاف است در محشر به دوزخ بردنم
    من که در آتش مکرر ز انفعال افتاده ام
  • بس که در يک جا ز غلطاني نمي گيرد قرار
    در نظر آن گوهر يکدانه را گم کرده ام
  • از حجاب عشق در بيرون در چون حلقه ام
    با تو گر از يک گريبان برون آورده ام
  • خون خود را مي خورد دل در تن افسرده ام
    در طلسم استخوان عاجز چو پيکان مانده ام
  • اين منم در دست زلف يار را پيچيده ام
    در سخن آن شکرين گفتار را پيچيده ام
  • اشک را در پرده هاي چشم تر پيچيده ام
    ساده لوحي بين که در کاغذ شرر پيچيده ام
  • آب حيوان من نهان در ظلمت شب ديده ام
    نور بيداري همين در چشم کوکب ديده ام
  • لب که عقد اوست در افواه مردم سي و دو
    در درون حقه اش سي ودو کوکب ديده ام
  • کرده است از بس که غفلت ريشه در رگهاي من
    همچو مخمل در گرانخوابي سمر گرديده ام
  • حلقه تا بر در زنند از خويش مي آيم برون
    چون شرر هر چند در زندان سنگ خاره ام
  • چاک در پيراهن رسوايي خود مي زند
    آن که افتاده است چون سگ در قفاي خرقه ام
  • از حجاب عشق در بيرون در چون حلقه ام
    گرچه با عکس رخش همخانه چون آيينه ام
  • بازشد از شش جهت بر روي من هر در که بود
    تا ازين درهاي بي حاصل به يک در ساختم
  • نيست چون بوي گل از من تنگ جا بر هيچ کس
    در گلستانم وليکن در گلستان نيستم
  • دخل دريا ابر را در خرج مي سازد دلير
    مي کنم خالي به جرات شيشه را در پاي خم
  • درسواد آفرينش هيچ کس در خانه نيست
    ورنه من چون مهر تابان حلقه بر هر در زدم
  • خاک شد در زير اوراق پر و بالم نهان
    در تمناي تو از بس گرد عالم پرزدم
  • روي زرين را بهار بي خزان در پرده است
    گرچه در ظاهر خزان بي بهار آيد به چشم
  • دارد از بي حاصلي در باطن خود صد گره
    سرو در ظاهر اگر آزاده مي آيد به چشم
  • چون صدف در پرده غيب است دايم رزق من
    در کنار بحر ناز ابر نيسان مي کشم
  • دانه در زير زمين ايمن ز تيغ برق نيست
    در خطر گاهي که من چون خوشه گردن مي کشم
  • گوشه گيري چشم بد بسيار دارد در کمين
    ميل آهي هر نفس در چشم روزن مي کشم
  • تيغ سيرابم دم از پاکي گوهر مي زنم
    هر که را در جوهرم حرفي بود سر مي زنم! در