نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
در
دهان هر زبان که گويا شد
از ثنايت چو مشک بويا شد
نيست
در
امر تو به کن فيکون
زهره کس را که اين چه يا آن چون
بنده را
در
ره معاش و معاد
نيست کس ناصر از صلاح و فساد
چون
در
دل نياز بگشايد
آنچه خواهد به پيش باز آيد
عقل
در
کنه وصف او نادان
ذوق با طوق شوق او شادان
عقل و جان ملک پادشاهي اوست
ملک او
در
خور الهي اوست
سايه بانيست عقل بر
در
او
خيلتاشيست جان ز لشکر او
از پي تازگي ز دشمن و دوست
در
دو عالم بدل کننده پوست
در
کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود راضي و مکنش جفا
در
نمازش نه آن زمان کانجا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا
در
ره آخرت ز بهر شنود
کمتر از کودکي نشايد بود
ورنه شد موشخانه دوزخ تو
در
ره آن سراي برزخ تو
در
جهان خراب پر ز ضرر
از جهالت مدان تو هيچ بتر
تو کني فعل من نکو
در
من
مهربان تر ز من تويي بر من
از غم مرگ
در
زحيرم من
جان من باش تا نميرم من
بلبل عشق را ز گلبن جست
در
ترنم نواي اين همه تست
صورت قهر
در
دلش رويد
هر که جز مهر حضرتت جويد
در
جحيم تو جنت آرامان
بي تو راضي به حور عين عامان
گر به دوزخ فرستي از
در
خويش
ميروم ني به پاي بر سر خويش
همچو شمع آنکه را نماند مني
در
تو خندد چو گردنش بزني
عمر ضايع همي کني
در
کار
همچو خر پيش سبزه بي افسار
گرد هر شهر هرزه مي گردي
خر
در
آن ره طلب که گم کردي
خر اگر
در
عراق دزديدند
پس ترا چون به يزد و ري ديدند
قدم ار
در
ره قدم داري
قلزمي را ز دست نگذاري
کرده امر خداي
در
هر فن
قوتي را به فعلي آبستن
هرچه استاد بر نبشت و براند
طفل
در
مکتب آن تواند خواند
تا چو زو نطق مايه اي سازد
در
ره روح قدس دربازد
از پس اين براق شوق بود
شوق
در
گردنش چو طوق بود
هر چه
در
راه فتنه انگيزد
همه اش از پيش راه برخيزد
ديده او چو نور ره بيند
شمس
در
جنب او سيه بيند
هر که را عشق کوي او باشد
در
دلش جست و جوي او باشد
سر آهش ندارد ايچ صبور
پي او
در
نيابد ايچ غيور
همه هستند و از همه همه دور
در
نبي خوانده اي تصيرالامور
در
حق حق غضب روا نبود
زانکه صاحب غضب خدا نبود
در
توحيد را تويي چو صدف
آدم تازه را شدي تو خلف
گر کني ضايع آن
در
توحيد
شوي از مفلسي ز مايه فريد
ور تو آن
در
را نگهداري
سر ز هفت و چهار بگذاري
زو ستاند همه طعام و شراب
نرود ساعتي بي او
در
خواب
بعد آن برگشايدش يک چشم
در
رضا بنگرد درو نه به خشم
چون نيابد رياضتي
در
خور
باشد آن کره از خري کمتر
مر ورا هست جاي خوف و هراس
خوانده
در
نص هم وقودالناس
آن اويند
در
مکان و زمان
از کن امر تا دريچه جان
دين حق تاج و افسر مردست
تاج نامرد را چه
در
خوردست
در
ره جبر و اختيار خداي
بي تو و با تو نيست کار خداي
خير و شر نيست
در
جهان اصلا
نيست چيزي ازو نهان اصلا
هرچه
در
خلق سوزي و سازيست
اندر آن مر خداي را رازيست
کو
در
اين راه کردني کردن
که تواند قفاي او خوردن
دلشان بر فراق مال و عيال
خنک و خوش چو
در
بهار شمال
تا
در
اين عالم فسرده درند
لگد اشتران چو گرده خورند
در
رضاي خداي خويش بکوش
به نه چيزش چو بندگان مفروش
صفحه قبل
1
...
1231
1232
1233
1234
1235
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن