نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
جاه و حرمت ز دل رها کردن
پشت
در
خدمتش دوتا کردن
در
تن تو چو نفس تو بگداخت
دل به تدريج کار خويش بساخت
در
درون تو نقش دل گردد
زان همه کرده ها خجل گردد
من بياموزمت که جام شراب
چون کني نوش
در
سراي خراب
نيستاني که بر
در
هستند
نه کمر بر درش کنون بستند
ساز پيرايه
در
ره تجريد
هم سر از شرع و هم سر از توحيد
بر
در
بوستان الاالله
برکش و نيست کن قبا و کلاه
در
مناجات پير شبلي گفت
که برون آي از حديث نهفت
بي خود ار هيچ آيي اندر کار
يابي اندر دو دم بدين
در
بار
اي سکندر
در
اين ره آفات
همچو خضر نبي درين ظلمات
پيش آنکس که عشق رهبر اوست
فرو دين هر دو پرده
در
اوست
در
توکل يکي سخن بشنو
تا نماني به دست ديو گرو
زن به تنها به خانه
در
بگذاشت
نفقت هيچ ني و ره برداشت
در
پس پرده داشت انبازي
که ورا بود با خدا رازي
جمع گشتند مردمان بر زن
شاد رفتند جمله تا
در
زن
در
ره پند و نصحت آموزي
جمله گفتند بهر دل سوزي
عقل کاندر جهان چنو نرسد
برسد
در
خود و درو نرسد
کلمه حق چو
در
شمار آمد
عدد حرف بيست و چار آمد
درجها پر ز
در
اميد است
برجها پر زماه و خورشيد است
آب
در
خواب روزيست حلال
گر بود پاک و عذب و صاف و زلال
ميوه
در
خواب روزيست از شاه
ليک نندر زمان که اندر گاه
مغز مال نهان و پهلو زن
پوست چون ستر
در
کشيده به تن
وآنکه دارو خورد همي
در
خواب
رسته گردد زرنج و درد و عذاب
راحت آن نوع را که
در
مالند
محنت آن نوع را که برکالند
رقص کردن به خواب
در
کشتي
بيم غرقست و مايه زشتي
وآنکه
در
حبس و بند بسته بود
رقص کردن ورا خجسته بود
مستي و بيخودي و شرب شراب
آنکه تازيست بد بود
در
خواب
هست
در
خواب ديدن صياد
مايه مکر و حيله بر مرصاد
شتر آيد ترا سفر
در
خواب
سفري سهمناک پر غم و تاب
بز کسي کو دني و بد گوهر
پرخروش و به کار
در
سر شر
ديدن آفتاب را
در
خواب
پادشه گفته اند از هر باب
جرم مريخ يا زحل
در
خواب
صاحب محنتست و رنج و عذاب
مهر و ماهش پدر بد و مادر
کوکبان چون برادران
در
خور
بس کن از فال و زجر وز تعبير
در
گذر زين که کرده اي تقرير
در
چنين حضرت ار زمن شنوي
چون همه شد يکي مجوي دويي
در
مصاف صفا و ساحت دل
بر فراز روان و تارک گل
هر سري کز تو رست هم
در
دم
سر بزن چون چراغ و شمع و قلم
بي سري مر ترا سر آرد بار
درج پر
در
ز بي سريست انار
در
طريقت سرو کلاه مدار
ورنه داري چو شمع دل پر نار
کانکه
در
عشق شمع ره باشد
همچو شمع آتشين کله باشد
زان سه قرص جوين بي مقدار
يافت
در
پيش حق چنين بازار
از تن و جان عقل و دل بگذر
در
ره او دلي به دست آور
تا نگشتي
در
آن گذرگه تنگ
با دو روحي و لعبت يکرنگ
تا
در
اين خاکدان نبيند رنج
نرسد زان سراي بر سر گنج
آدمي چو نهاد سر
در
خواب
خيمه او شود گسسته طناب
يک جوابم بده ز روي صواب
گر نه اي مرده يا نه اي
در
خواب
کاينچنين آيت آمده است امروز
خيز و ما را
در
انتظار مسوز
آنچه
در
خانه حاضر است بيار
تا کنم پيش سيد آن ايثار
گفت زن چيز نيست
در
خانه
تو نه اي زين سراي بيگانه
يافت
در
خانه صاعي از خرما
دقل و خشک گشته تا بنوا
صفحه قبل
1
...
1229
1230
1231
1232
1233
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن