167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • در اين ره عاشقي بايد که در ديد
    يکي بيند همه در سر توحيد
  • گمان برداشت کلي در فنا شد
    در آن حضرت بکلي در بقا شد
  • حقيقت بت پرست در شريعت
    در اينجا ميزنم دم در حقيقت
  • کنون در لعنتي در حضرت دوست
    شدي بيرون ز مغز و مانده در پوست
  • کنون در لعنتي در دار دنيا
    که آخر دوزخي در سوي عقبي
  • کنون در لعنتي تا در قيامت
    چه خواهي يافت در روز ندامت
  • در آخر رحمتست و غم چه داري
    که در لعنتت در اينجا پايداري
  • تو طوق لعنت جانان در اينجا
    شده در جزو و کل در عين غوغا
  • گهي در کافري بستست زنار
    گهي در عين اسلامست در کار
  • در آن عين فنا در خويش منگر
    که يکي در يکي است پيش منگر
  • اگر در ديده ديد ديد بيني
    جمالش در نهان در ديده بيني
  • در اينجا يافتي و در يقين باز
    ترا کل شد در عين اليقين باز
  • دل آگاه ميبايد در اينجا
    که اين در باز بگشايد در اينجا
  • همه در تست و تو در دل بمانده
    چنين فارغ در آب و گل بمانده
  • همه در تست و تو در گفتگوئي
    حققيت يار در تست و نجوئي
  • گهي چون جبرئيلي مانده در راز
    گهي در عشقي و گه سوز در ساز
  • چو راز او بگفتم فاش در کل
    گشادستم در اينجاگه در کل
  • چو هر سه در يکي موجود بودند
    در آخر هر سه در يکي نمودند
  • از اول در صفاي طاعت آويز
    ز خوفت در گذر در راحت آويز
  • قدم در کوي جانان نه در اينجا
    که تا در آن وضو باشي تو يکتا
  • قدم در کوي جانان نه در اينجا
    که تا در آن وضو باشي تو يکتا
  • دمي در هر دو عالم در دميد است
    دو عالم در يکي اينجا بديد است
  • دو عالم در يکي آيينه پيداست
    در او دلدار در آيينه پيداست
  • خدا در تو تو در عين خدائي
    از آن عطار نبود در جدائي
  • نظر کردي تو در بالا و در شيب
    چه ديدي در هزاران زينت و زيب