167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • مي کند جا در دل معشوق پيچ و تاب عشق
    ريشه جوهر در دل فولاد محکم مي کند
  • قرب و بعدي در ميان عاشق و معشوق نيست
    قطره سير بحر در دامان هامون مي کند
  • مي کشد در خاکدان جسم، خواري جان پاک
    باده تا در خم بود از خشت بالين مي کند
  • عشق او جا در دل ديوانه خالي مي کند
    روشنايي جاي خود در خانه خالي مي کند
  • تا توان در کنج عزلت با سر آزاده زيست
    خويش را عاقل چرا در دام صحبت افکند؟
  • هر که را شرم کرم در زير دامان پرورد
    در دل شب سايلان را زر به دامان افکند
  • مهر بر لب زن که در خاموشي جاويد ماند
    چون سپند آن کس که کرده آواز در محفل بلند
  • غنچه خسباني که سر در جيب فکرت برده اند
    باده گلرنگ را در پرده دل مي زنند
  • هر که خود را بشکند در ديده هايش جا کنند
    هر که گردد حلقه، بر رويش در دل وا کنند
  • چون زبان شانه از فيض خموشي اهل دل
    در رگ و در ريشه زلف چليپا مي روند
  • اين عزيزاني که من در مصر دولت ديده ام
    در ترازو جنس يوسف را به استغنا نهند
  • خاک در چشمش اگر تقصير در ريزش کند
    هر که خرجش همچو ابر از کيسه دريا بود
  • در زمين سينه ها تخم محبت مي فشاند
    خال او را در پناه خط خزيدن زود بود
  • در کدوي من مي وحدت به کام دل رسيد
    خام بود اين باده تا در کاسه منصور بود
  • اين زمان در قبضه قارون بود روي زمين
    رفت آن عهدي که قارون در زمين مستور بود
  • چون هوا مغلوب شد، در دست خاتم گو مباش
    باد در فرمان سليمان زمان را بس بود
  • تيره بختي همچو داغ لاله در خون مي تپيد
    از فروغ مي در و ديوار اطلس پوش بود
  • تا عنان اختيار ناقصم در چنگ بود
    تا به زانو پايم از خواب گران در سنگ بود
  • از صفاي سينه در چشمم جهان تاريک شد
    ديو يوسف بود تا آيينه ام در زنگ بود
  • آهنم روزي که منزل داشت در دل سنگ را
    چون جرس آوازه ام فرسنگ در فرسنگ بود
  • فکر دنيا هر که را سر در گريبان غوطه داد
    زود باشد در ضمير خاک چون قارون رود
  • هر که در گلزار بيدردانه خندد، مي زند
    غوطه در خون چون گل سيراب و از خود مي رود
  • در بيابان خار اگر در پاي مجنون مي رود
    جوي خون از ديده ليلي به هامون مي رود
  • دل ز بي برگي جگردارانه در خون مي رود
    تيغ از عريان تني مردانه در خون مي رود
  • طالع خوش قسمتي دارم که در بزم بهشت
    گر به کوثر مي زنم پيمانه در خون مي رود