167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • اگر چه در يقين و در گمانند
    بتو پيدا دگر در تو نهانند
  • در اين ديرت چنان دل در گرفتست
    خيالاتت ز بام و در گرفتست
  • در اين ميدان معني تاختم پر
    فشاندستم در اين ميدان بي در
  • حقيقت در بر اين چار عنصر
    همي گردند در اين بحر پر در
  • در اينجا هر که در بحر است آزاد
    در اينجا گنج خواهد يافت آباد
  • در اين جمله نهاد او تاج بر سر
    اگر چه در شريعت نيست در خور
  • چو در وصفم بمعني در فشاند
    ز درياي معاني در چکاند
  • چنانم در تجلي تو حاضر
    در اين گم بود کي در جمله ناظر
  • دمي با يار در خلوت نشسته
    در اينجا در بروي غير بسته
  • دلم در شرع تو شد در خدايي
    خدايي ديد در ديد خدائي
  • همه در تست و تو در خود حجابي
    فتاده در پي نقش و حسابي
  • چنان در عشق اينجا در فشاند
    در آخر پيش ذاتت سر فشاند
  • همه در تست و در عين وصالي
    چرا افکنده خود را در وبالي
  • حقيقت در تو و تو در حقيقت
    فرو مانده تو در عين طبيعت
  • در اول در بلا ترا چيست
    ندانم مونست در عاقبت کيست
  • صفات عرش در جانست و در دل
    شده نورش يقين در جمله حاصل
  • در آن خونست بيشک جوهر دوست
    نموده نور خود در مغز و در پوست
  • تو در يکي قدم زن در تولا
    همه لا بين و در لا گرد الا
  • ز احمد واصلم در شرع احمد
    دم او ميزنم در نيک و در بد
  • دلا جان در ره احمد برافشان
    در آخر در پيش بيشک سر افشان
  • گهي در سفلش آري در سوي فرش
    حقيقت ره دهي در عالم عرش
  • گهي در عيش و گه در رنج باشد
    گهي درويش و گه در گنج باشد
  • گهي در عين اسمعيل بي بيم
    شوي در کوه تن در عشق تسليم
  • فنا بايد شدن در جزو و در کل
    که تا در کل دمي تو نفخه صور
  • که در ذرات ميشد در تک و تاب
    يقين در جان خود ديدار طين ديد