نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
خسروان گر سروري
در
پادشاهي مي کنند
ما سرير خسروي
در
پاسباني يافتيم
ما اگر پيرانه سر
در
بندگي افتاده ايم
همچو سرو آزادگي
در
نوجواني يافتيم
ما نواي خويش را
در
بينوائي يافتيم
فخر بر شاهان عالم
در
گدائي يافتيم
شمع جانرا ز قدح
در
لمعان افکنديم
مرغ دل را ز فرح
در
طيران آورديم
چون سايه دويديم به سر
در
عقبش ليک
در
سايه آن سرو خرامان نرسيديم
فتاده است دلم
در
ميان خون چون واو
کشيده زلف ترا
در
کنار جان چون جيم
چنگ
در
حلقه آن طره طرار زنيم
چشم
در
عشوه آن غمزه غماز کنيم
گاه صبوحست و جام وقت شباهنگ و بام
صبح دوم
در
طلوع مرغ سحر
در
فغان
سوز غم عشق تو
در
مجلس رندان
ياد مي لعل تو
در
خاطر مستان
گرميم از پاي
در
آرد نبود عيب
در
سر سرخاب رود رستم دستان
لعل تو
در
خون باده نوشان
چشم تو
در
چشم چشم بندان
چو رفت آب رخم
در
سر وفاداري
بهل که خاک شوم
در
ره وفاداران
تا پير خراباتت منظور نظر سازد
در
ديده مستان کش خاک
در
خماران
جز عشق بتان نهيست
در
ملت مشتاقان
جز کيش مغان کفرست
در
مذهب دينداران
و گر گفتي که چين
در
شام نبود
نظر کن
در
خم گيسوي ترکان
چنان مرغ دلم
در
قيدت افتاد
که کبکان دري
در
چنگ دالان
رخت
در
روشني برد آب آتش
ولي
در
چشم ما آبيست روشن
آن آتش مذاب
در
آب فسرده ريز
و آن بسد گداخته
در
سيم ناب کن
گر نداري سرآنک از سر جان
در
گذري
چشم
در
نرگس مستانه جانانه مکن
ترک من خاقان نگر
در
حلقه عشاق او
ماه من خورشيد بين
در
سايه بغطاق او
گفتمش آخر بچشم لطف
در
خواجو نگر
زانکه
در
خيلت نباشد کس باستحقاق او
حاصل عمرم
در
ايام فراقش صرف شد
چون خلاص از عشق ممکن نيست
در
ايام او
که چون بخاک برند از
در
تو خواجو را
بهيچ باب نجويد جدائي از
در
تو
خاک
در
سراي تو آب زنم بديدگان
تا گل قالبم شود خاک
در
سراي تو
بگذر از خالش و گيسوي سياهش بگذار
در
پي مهره بسر
در
دهن مار مرو
در
مانده ايم با دل غمخواره مي کجاست
در
آتشيم با جگر تشنه آب کو
دل من
در
گو زنخدانش
همچو يوسف فتاده
در
بن چاه
در
شب هجر ناله ام همدم
در
ره عشق سايه ام همراه
نو عروسان چمن
در
کله هاي فستقي
تاب
در
مرغول ريحان سمن فرسا زده
از ديده فتاده
در
بلا دل
وز دل شده
در
عذاب ديده
چو
در
خاکم نهند از گوشه چشم
کنم
در
گوشه چشمش نظاره
در
ده شراب روشن و
در
تيره شب مرا
از عکس جام باده برافروز مشعله
فصل بهار و موسم نوروز خوش بود
در
سر نواي بلبل و
در
دست بلبله
حيفست تو
در
باديه وز بيم حرامي
بي وصل حرم مرده و حج بر
در
خانه
در
سايه ايوانش اگر راه نيابي
خورشيد صفت بر
در
و ديوار فرود آي
چو
در
طريق محبت قدم زدي خواجو
ز دست رفتي و سر
در
سر وفا کردي
آن زمانت که
در
کنار آمد
جز کمر هيچ
در
ميان ديدي
در
فغانم ز دست قاتل خويش
کشته را هيچ
در
فغان ديدي
ز زلفش
در
هر سري بود سودائي
ز چشمش
در
هر طرف بود بيماري
در
کماليت حسنت نرسد درک عقول
هر چه
در
خاطرم آيد تو از آن خوبتري
اي آفتاب رويت
در
اوج دلفروزي
وي تير چشم مستت
در
عين ديده دوزي
در
نيم شب برآيد صبح جهان فروم
گر نيم شب
در
آيد خورشيد نيم ورزي
در
دلم بود کزين پس ندهم دل بکسي
چکنم باز گرفتار شدم
در
هوسي
نه
در
دل ممکن که
در
قلب جاني
نه از گل مرکب که از روح پاکي
چشمم از لعلک
در
پوشک او
در
پاشک
ليکن از منطقکش هر سخني گوهرکي
عارض بين خورده خون لاله
در
بستانفروزي
قامتش بين برده دست از نارون
در
خوش خرامي
اي مقيمان درت را عالمي
در
هر دمي
رهروان راه عشقت هر دمي
در
عالمي
در
مصر تا حکايت لعل تو گفته اند
در
آتشست شکر مصري بسان ني
بهشتي به رخسار و
در
حسن حوري
جهاني به خوبي و
در
لطف جاني
در
آشفتگي زلفش آشوب شهري
لبش
در
شکر خنده شور جهاني
صفحه قبل
1
...
118
119
120
121
122
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن