167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • تو در بحري ولي گشتي در اين موج
    گهي اندر هبوط و گاه در اوج
  • تمامت خلق کشتي در تحير
    بمانده بيخبر چون در صدف در
  • چنان در عشق جانان در عتابست
    ز ذوق عشق جانان در خطابست
  • همه در من بد و من در همه گم
    چو ديده قطره در عين قلزم
  • چو برخي در وصال و در جلالند
    همش برخي نهاني در وبالند
  • تو در بازار دنيا باز ماندي
    از آن در شهوت و در آز ماندي
  • نه بستست اين در و در اندرون باش
    تو در معني قرآن ذوفنون باش
  • تو در منزل دري در صورت گل
    گشادستي در اينجا راز مشکل
  • دل عشاق در پرواز آيد
    در آندم در نمود راز آيد
  • ز نورش پرتوي در جان منصور
    در افتاد و اناالحق زد در آن نور
  • نه در کونين نه در کنجي زماني
    نداري در مکان هم آشياني
  • همه در غفلتند و رفته در خواب
    در اين دريا شده کلي بغرقاب
  • ز دنيا در گذشت در لا قدم زد
    زمين و آسمان در عين هم زد
  • توئي اصل خداوندي در اينجا
    که ماندستي و در بندي در اينجا
  • در اينجا سير زن در هستي خويش
    حقيقت خويش بين در هستي خويش
  • چو با هوش آيد آندم در نهاني
    زند او دم در اينجا در معاني
  • در اينجا با صور در آخر کار
    شود در زير گل کل ناپديدار
  • همه چون در طلب باشند و دارند
    همه در حيرت و در رهگذارند
  • قفس در بسته تو در وي جهاني
    بمانده زار در عين جهاني
  • چو اصل و فرع بيند در يکي گم
    شده او در يکي، يک در يکي گم
  • فروغش در دو عالم اوفتادست
    در آنجا پرتوي در دم فتادست
  • تو تن در داده در دست اين قوم
    دو چشم دل شده در راحت نوم
  • اگر چه عقل ره در سوي او برد
    ولي در عاقبت در کوي او مرد
  • چو نور تست افتاده در افلاک
    گهر ريزست چه در بحر و در خاک
  • چنان در راه تو افتاده در تاخت
    که هر مه در ره بود تو بگداخت