نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
بمن بازگشت اين دلاور جوان
چنانچون بود
بچه
پهلوان
زننده همي تازيانه زند
که تا دخترش
بچه
را بفگند
چو بازارگان
بچه
گردد دبير
هنرمند و بادانش و يادگير
ديوان رودکي
مرغ ديدي که
بچه
زو ببرند؟
چاو چاوان درست چونانست
گلستان سعدي
بچه
کار آيدت جهانداري
مردنت به که مردم آزاري
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
بچه
بط ميان بحر عمان
خربطي بازگشته کشتي بان
واعظ عقل و
حافظ
تنزيل
محرم عشق و محرم تأويل
نشود واعظ و نه
حافظ
دين
نبود وارث رسول امين
ديوان سيف فرغاني
شاخ مانند
بچه
طاوس
مي برآرد يکان يکان پر حسن
ديوان شاه نعمت الله ولي
علم ام الکتاب حاصل ماست
لوح محفوظ
حافظ
دل ماست
بايزيد است قايل قول بلي
بايزيد است
حافظ
قرآن دل
مظهر اسم اعظم اويم
حافظ
حرف حرف قرآنم
جام گيتي نماي ما انسان
حافظ
جامع خدا انسان
ديوان صائب
هلاک حسن خداداداوشوم که سراپا
چوشعر
حافظ
شيراز انتخاب ندارد
الهي نامه عطار
براي
بچه
کم از عنکبوتي
برآرد از دهان شير قوتي
خسرو نامه عطار
عروسان چمن برقع گشاده
هزاران
بچه
بي شوي زاده
لسان الغيب عطار
تو مگر عطار را نشناختي
زآنسبب خود را
بچه
انداختي
ويس و رامين
به شير تند مانم پوي پويان
خروشان
بچه
گمگشته جويان
عشاقنامه عراقي
حافظ
صفحه معاني دل
چشمه آب زندگاني دل
ديوان فرخي سيستاني
باز رزبان به کارد برد رز
بچه
نازنين کند قربان
ديوان قاآني
ور به آبستني بنوشاني
مي برقصد به
بچه
دانش جنين
چند بوسم دهي بفرما هان
بچه
نسبت دهي بياور هين
ديوان مسعود سعد سلمان
گفتم که چگونه جستي از رضوان
اين
بچه
نازديده حورا
شکم روزگار آبستن
بچه
اي زاد چون هزار نگار
تا نبندد نقاب
بچه
بحر
مادر گل نقاب نگشايد
الحق معيد
بچه
ديدم
گفتمش گفتگوي به پايان کن
ديوان فيض کاشاني
آن لب که ثناي تو نگويد
آخر
بچه
خوشدلي گشايد
مثنوي معنوي
حفت الجنه
بچه
محفوف گشت
بالمکاره که ازو افزود کشت
ديوان شمس
کو امرا کو وزرا کو مهان
بهر بلادالله
حافظ
کجا
بامر
حافظ
الله المکان يعي
بمس عاطفه الله الزمان ولود
خسرو و شيرين نظامي
چهار
بچه
بازرگان و برزگر و شاهزاده و توانگر
رفتن شير به شکار و شکار شدن
بچه
هاي او
ليلي و مجنون نظامي
زنگي
بچه
کدام سازي
هندوي کدام ترک تازي
هفت پيکر نظامي
عمده مملکت علاء الدين
حافظ
و ناصر زمان و زمين
بچه
گور خورده سير شده
به شکار افکني دلير شده
ماه و خورشيد
بچه
اي زادست
زهره شير عطاردش دادست
شرف نامه نظامي
درخت گل از باد آبستني
شکم کرده پر
بچه
رستني
هفت اورنگ جامي
زن و
بچه
فقر پروردشان
گياچين به هامون پي خوردشان
حافظ
از نظم بلند آوازه
کرد آيين سخن را تازه
ازان مادر که برخوردار باشد
کزينسان
بچه
اش خونخوار باشد
پيام مشرق اقبال لاهوري
ماهي
بچه
ئي شوخ به شاهين
بچه
ئي گفت
اي سلسله ي موج که بيني همه درياست
ديوان بيدل دهلوي
چون صورت خواب از من و ما هيچ نديديم
کامد
بچه
رنگ آمد و رفتن
بچه
فن رفت
ديوان سلمان ساوجي
تا نصير و
حافظ
و ياور نباشد خلق را
جز خدا بادا خدايت
حافظ
و ياور نصير
ديوان سنايي
حافظ
و ناصر تويي مر بندگان خويش را
کيست جز تو
حافظ
و ناصر «و هم لا ينصرون »
گزيده غزليات شهريار
به توديع توجان ميخواهد از تن شد جدا
حافظ
به جان کندن وداعت مي کنم
حافظ
خداحافظ
ديوان عطار
چرخ زال گوژپشت است و تو مردي
بچه
طبع
بچه
زان مغرور شد کين زال غرق زيور است
قوت خود سازد همي آن
بچه
را از دوستي
دشمن جاني است او آن
بچه
را ني دوستدار
ديوان شمس
چون از رخ يار دور گشتم به بهار
با غم
بچه
کار آيد و عيشم
بچه
کار
تذکرة الاوليا عطار
نقل است که
در
عهد او زاهدي بزرگ بود و پيوسته بر حکيم اعتراض کردي ...
کليله و دمنه
و
در
احکام مروت عذر
بچه
تاويل جايز توان داشت ؟ و بارها بر سرجمع ...
صفحه قبل
1
...
10
11
12
13
14
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن