167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • گر ز دولت بر دمد صبحي به ناگه در شبي
    عالمي روشن شود در دم از آن نور شرار
  • تا دل لاله سياهست و تن سيمرغ گم
    طالبان را در قدم آبست و در آتش وقار
  • کر بدين علمي بود حکمت پديد آيد بسي
    ور در آن دردي بود يوسف خود آيد در کنار
  • تا نه اين رحمت کند در حلقه هاي طاوها
    تا نه اين مردي نمايد در حضور ذوالفقار
  • ني که دست شاه خوشتر باز را در شهر خصم
    ني که روي ماه بهتر خاصه در دريا کنار
  • آنکه ديد اسرار عالم خاک زد در روي فخر
    و آنکه شد در کار دلبر آب خورد از جوي عار
  • تا ضياع اندر دل مردست ضايع نيست کفر
    آتشي بايد که افتد در ضياع و در عقار
  • يارب اين در علم تست و کس نداند سر اين
    فضل کن بر عاشقان و راز هم در پرده دار
  • بر هر طرف بهشتي در هر بهشت حور
    بر هر چمن کناري و در هر کنار يار
  • کيست در گيتي که يارد گفت با من زين سخن
    کيست در عالم که او از من ندارد الحذار
  • اندرين بود که از نازکي و مستي و شرم
    خواب مستانه در آن لحظه در آورد حشر
  • از خلافست اينهمه شر در نهاد بوالبشر
    وز خلافست آدمي در چنگ جنگ و شور و شر
  • هيچ منت نيست کس را بر تو کت حق پروريد
    گاه در مهد قبول و گاه در سفت ظفر
  • در هري اين ساحري ديدي به ترک و روم شو
    تا چليپا سوختن بيني تو در چين و خزر
  • باد امرت در زمين چون چار عنصر پيش رو
    باد نامت در زمان چون هفت سياره سمر
  • باز چون در بحر فکرت غوطه خوردي بهر نظم
    گوهرين گردد ز بويه فضل تو در دل فکر
  • هيچ فاضل در جان بي نثر و بي نظمت نراند
    بر زبان معني بکر و در بيان لفظ غرر
  • باد امرت در زمين چون چار عنصر پيش رو
    باد نامت در زمان چون هفت سياره سمر
  • ديو هم کاسه بود بر سفره تا وهم و خيال
    در ميان دين و عقلت در سفر باشد سفير
  • در نعيم خلق خود را خوش سخن کن چون طبيب
    در جحيم خشم چون گبران چه باشي باز فير
  • چون ترا در دل ز بهر دوست نبود خارخار
    نيست در خير تو چيزي جان مکن بر خير خير
  • هم رضا جويان همه مردانت خوش خوش در خشوع
    هم ثناگويان همه مرغانت صف صف در صفير
  • تا به معني بگذري از منزل جان و خرد
    گام در راه حقيقت نه در راه مجاز
  • آتش فکرت يکي در باطن خود بر فروز
    تا مگر از نور باطن ظاهر آري در گداز
  • آنکه گر شعله زند آتش خشمش سوي بحر
    در زمان دور شود پرده ز در و گهرش