167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • چو آه از دل برآوردي بغم در
    در افتادي شب و روزش بهم در
  • الا اي دايه خوابت در ربودست
    و يا در راه آبت در ربودست
  • چنين گفت آنکه بحري بود در گفت
    که گاهي در فشاندو گاه در سفت
  • در آمد مادر و در بر گرفتش
    زديده روي در گوهر گرفتش
  • زماني پيش در در روي افتاد
    زماني باسگان در کوي افتاد
  • در آمد هرمز عاشق ز در در
    بدستان بسته دستاري بسر بر
  • بپيش خط او شد حلقه در گوش
    در آمد خون او يکباره در جوش
  • همه مخمور و مي در سر فتاده
    قدح در دست و سر در بر فتاده
  • چنان در آتش و در تفت افتاد
    که گفتي آتشي در نفت افتاد
  • چو در دريا نهان شد در جانم
    چو دريا گشت چشم در فشانم
  • چو در بستان گل بشکفته داري
    چو در دريا در ناسفته داري
  • همه در لرزه و در تب بماندند
    در آنموضع دو روز و شب بماندند
  • منم در شوق رويت دست برسر
    دلم در آرزويت هست در بر
  • مختار نامه عطار

  • در بحر فنا به آب در خواهم شد
    چون سايه به آفتاب در خواهم شد
  • اي در طلب گره گشائي مرده
    در وصل بزاده در جدائي مرده
  • در کفر نيي تمام و در ايمان هم
    در هر چه دري، تمام مي بايد بود
  • رفتي و مرا خار شکستي در دل
    در ديده نيي اگر چه هستي در دل
  • در راه تو، دل واقعه مشکل خواست
    در راه تو پاي تا بسر در گل خواست
  • پيکان در خون عجب نباشد ديدن
    در غنچه نگر که خون در پيکان است
  • مصيبت نامه عطار

  • سيم رفته روي چون زر مانده
    در بدر در خاک هر در مانده
  • جمله در فلک در درج تست
    مهر خندان در ده و دو برج تست
  • جمله در فلک در درج تست
    مهر خندان در ده و دو برج تست
  • چند در سوراخها سازي وطن
    در نگر در آفتاب موج زن
  • ني بگنجي در زمين و در زمان
    برده از کبر سر در آسمان
  • در ميان اين و آن درمانده ام
    در يقين و در گمان درمانده ام