167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سعدي

  • گر برود به هر قدم در ره ديدنت سري
    من نه حريف رفتنم از در تو به هر دري
  • هزار چون من اگر محنت و بلا بيند
    تو را از آن چه که در نعمتي و در نازي
  • اي در دل ريش من مهرت چو روان در تن
    آخر ز دعاگويي ياد آر به دشنامي
  • کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر مني
    يک نفس از درون من خيمه به در نمي زني
  • ديگران چون بروند از نظر از دل بروند
    تو چنان در دل من رفته که جان در بدني
  • بر آنم گر تو بازآيي که در پايت کنم جاني
    و زين کمتر نشايد کرد در پاي تو قرباني
  • ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني
    جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جاني
  • تو نداني که چرا در تو کسي خيره بماند
    تا کسي همچو تو باشد که در او خيره بماني
  • در اين ره جان بده يا ترک ما گير
    بر اين در سر بنه يا غير ما جوي
  • گر در همه چيزي صفت و نعت بگنجد
    در صورت و معني که تو داري چه توان گفت؟
  • اي در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
    هرچ آن به سر آيدم ز دست تو نکوست
  • بيا تا يک زمان امروز خوش باشيم در خلوت
    که در عالم نمي داند کسي احوال فردا را
  • گر من بميرم در غمت خونم بتا در گردنت
    فردا بگيرم دامنت از من چرا رنجيده اي؟
  • مواعظ سعدي

  • اي که در نعمت و نازي به جهان غره مباش
    که محالست در اين مرحله امکان خلود
  • من چيم در باغ ريحان، خشک برگي، گو بريز
    من کيم در باغ سلطان، پاسباني، گو مباش
  • عارف اندر چرخ و صوفي در سماع آورده ايم
    شاهد اندر رقص و افيون در شراب افکنده ايم
  • يارب تو دست گير که آلا و مغفرت
    در خورد تست و در خور ما هر چه ما کنيم
  • گرت آيينه اي بايد، که نور حق در او بيني
    نبيني در همه عالم، مگر سيماي درويشان
  • آستين بر روي و نقشي در ميان افکنده اي
    خويشتن پنهان و شوري در جهان افکنده اي
  • مباش غره و غافل چو ميش سر در پيش
    که در طبيعت اين گرگ گله باني نيست
  • بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند
    در آن صورت که عشق آيد خردمندي کجا ماند؟
  • تو معن زائده اي در کمال فضل و ادب
    که تا قيامت ازو در کتب نشان ماند
  • همه آن باد که در بند رضاي تو روند
    اهل اسلام و تو در بند رضاي معبود
  • تا کي آخر چو بنفشه سر غفلت در پيش
    حيف باشد که تو در خوابي و نرگس بيدار
  • آدمي زاده اگر در طرب آيد نه عجب
    سرو در باغ به رقص آمده و بيد و چنار