167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • شاه را ديدم در او پيکان مقراضه به کف
    راست چون بحر نهنگ انداز در نخجير جا
  • بود در احکام خسرو کز پي سي و دو سال
    خسف آب و باد خواهد بود در اقليم ما
  • خود سپاه پيل در بيت الحرم گو پي منه
    خود قطار خوک در بيت المقدس گو ميا
  • ما و شما را به نقد بي خوديي در خور است
    زانکه نگنجد در او هستي ما و شما
  • در صفت مردان بيار قوت معني از آنک
    در ره صورت يکي است مردم و مردم گيا
  • از گه عهد الست چيره زبان در بلي
    پيش در لا اله بسته ميان هم چو لا
  • رو به هنر صدر جوي بر در صدر جهان
    رو به صفت بازگرد بر در اصحاب ما
  • من شده چون عنکبوت در پي آن در بدر
    بانگ کشيده چو سار از پي اين جا بجا
  • در برم آمد چو چنگ گيسو در پاکشان
    من شده از دست صبح دست بسر چون رباب
  • کي کند خاک در اين کاسه ميناي فلک
    که در او آتش و زهر آبخور ما بينند
  • بگذريم از فلک و دهر و در کعبه زنيم
    کاين دو را هم به در کعبه تولا بينند
  • از پي حج در چنين روزي ز پانصد سال باز
    بر در فيد آسمان را منقطع سان ديده اند
  • سبزي برگ حنا در پاي ديده ليک ز اشک
    سرخي رنگ حنا در نوک مژگان ديده اند
  • حاج رانو نو در افزاي از ملادک کرده حق
    هر چه در شش صد هزار اعداد نقصان ديده اند
  • در طواف کعبه چون شوريدگان از وجد و حال
    عقل را پيرانه سر در ام صبيان ديده اند
  • پس در آن مجمر که در تربيع منقل کرده اند
    اولين تثليث مشک و عود و بان افشانده اند
  • عالمي کز ابر جودش در بهار نعمت اند
    حاسدان را صاعقه در خان و مان افشانده اند
  • سرخ جامي چون شفق در دست وانگه در صبوح
    لخلخه از صبح و دستنبو ز اختر ساختند
  • در زيان چرخ را گودئي که سهو افتاده بود
    کآن زه سيمين بر آن دامن نه در خور ساختند
  • همه سنگ افشان در آب خور عالم خاک
    و آگه از زهر که در آب خور آميخته اند
  • اين کعبه را خداي ظفر در يمين نهاد
    و آن کعبه را خليل حجر در يسار کرد
  • در بند و سور او بين چل برج آسماني
    خيز از در مهاجر تا برج فيد بنگر
  • از عدل ديد خواهي هم راستي و هم خم
    در ساق عرش ايزد در طاق پول محشر
  • خاقاني آمد از جان چون حلقه بر در تو
    بي پا و سر چو حلقه حلقه به گوش چون در
  • با تو نيارد جهان خصم تو را در ميان
    گر همه عنقا به مهر پروردش در کنار