167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • تا سراغ گوهر دل در نظر داريم ما
    روز و شب گرداب وش در خود سفر داريم ما
  • نيست چندان رونقي در رنگ عيش بي ثبات
    ورنه صد گل خنده در يک مشت زر داريم ما
  • حيرت نوا افسانه ام از خويش پر بيگانه ام
    تا در درون خانه ام دارم برون در صدا
  • حسد را ريشه نتوان يافت جز در طينت ظالم
    سردنباله دايم در دل تير است پيکان را
  • در حباب و موج اين دريا تفاوت بيش نيست
    اندکي با داست در سر صاحب اورنگ را
  • غرور و فتنها در سر سجود و عافيت در بر
    زمين تا ميتواني بود مپسند آسماني را
  • تا تواني مشق در دي کن که در ديوان عشق
    نيست خطي جز دريدن نامه هاي ساده را
  • امان خواه از گزند خلق در گرم اختلاطي ها
    که عقرب بيشتر در فصل تابستان شود پيدا
  • تأمل تا چه در گوش افگند پيمانه ما را
    نوائي هست در خاطر شکست رنگ مينا را
  • بهشتي از دل هر ذره در پرواز مي آيد
    اگر در خاک ريزد حسرتم رنگ تمنا را
  • پاي تا سر در دم اما زحمت کس نيستم
    ناله ام در سينه خرمن ميکند تأثير را
  • خواب غفلت ميشود پا در رکاب از موج اشک
    در ميان آب (بيدل) نيست تمکين سنگ را
  • باين پا در رکابي چون شرر در سنگ اگر باشي
    تصور کن همان چون خانه بردوشان زين خود را
  • حق جدا از خلق و خلق از حق برون اوهام کيست
    تا ابد گرداب در آبست و در گرداب آب
  • نيست جاي شکوه گرما را ز ما پرداخت عشق
    در کتان ما غشي بوده است و در مهتاب آب
  • در هواي دود سودا هوشم از سر رفته است
    آشيان از دست داد اين مرغ در طيران شب
  • در خم آن زلف خون شد طاقت دلهاي چاک
    صبح ما آخر شفق گرديد در زندان شب
  • شرم بيدردي تري در طبع ما مي پرورد
    تا تهي از ناله شد ني در شکر ميدارد آب
  • تا خيال تست در دل عيشها آماده است
    نيست خامش شمع ما تا هست در مينا شراب
  • در محيط عشق تا سر در گريبان برده ايم
    نيست چون گرداب رزق ما بغير از پيچ و تاب
  • (بيدل) گم است هر دو جهان در گداز شوق
    آن کيست گيرد از نمک خود خبر در آب
  • طره او بسکه در خون دل ما غوطه زد
    چون رگ گل شانه هم انگشت در رنگ حناست
  • آنچه در بال طلب رقص است در دل آتش است
    همچو شمع اينجا زسرتاپاي بسمل آتش است
  • در دلش ميل جفا نقشي است بر لوح نگين
    در لبش حرف وفا بيرون طبع غنچه بوست
  • در نوبهار لم يزل جوشيده از باغ ازل
    نه آسمان گل در بغل يک برگ سبز گلشنت