167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • ميي در کش که در مستي درآئي
    در آنمستي زني دم از خدائي
  • قدم در نه اگر جان تو شاد است
    که بي ساقي در اينجا در گشاد است
  • در آن مستي حقيقت در نظر هست
    کسي کو را در اينمعي خبر هست
  • حقيقت عقل ترسان است در خويش
    در اينجا پرده ها آورده در پيش
  • اگرچه خانه بر دار است در عشق
    کند در نقل در پيوستگي عشق
  • دو جوهر با يکي ذاتست در تو
    عيان در عين ذراتست در تو
  • گهي در کعبه باشد در مناجات
    گهي مستانه و گه در خرابات
  • منم در جمله پيدا و نهاني
    چه در صورت چه در عين معاني
  • در او گم شو در اينجا در عيان باز
    که تا گرداندت از خود سرافراز
  • تو اندر صورتي در خود سفر کن
    بمنزل در رس و در حق نظر کن
  • يکي بي مثل در جمله سخن گوي
    ز بهر بود خود در جست و در جوي
  • همه ديدار جانانست در کل
    که وي در پرده پنهانست در کل
  • ز بود خود مشو بيرون در اينجا
    در اينجا باز بين بيچون در اينجا
  • ازين سرور منم واصل در اينجا
    ز وصل او گشاده در در اينجا
  • در اين اسرار شيخا در يقيني
    بجز حق هيچ در عالم نبيني
  • تو عزلت جوي و در عين اليقين شو
    در اينجا در حقيقت پيش بين شو
  • ره خودبين در اينجا در حقيقت
    ره تو چيست در راه شريعت
  • ترا در خواب نقشي کرده اظهار
    در اينجاگه اندر پنج و در چار
  • زو صفت مانده ام حيران در اينجا
    فلک در ذات ما گردان در اينجا
  • عيان بد يار ما را در نهاني
    گشاد آخر در اينجا در نهاني
  • ز جوهر جوهرت دادم در اينجا
    ترا در دانه ها دادم در اينجا
  • ازين ديوانگي در بند ماندي
    در آخر رخت در دريا فشاندي
  • دمي درکون و ديگر در مکاني
    دمي در صورت و گه در نهاني
  • همان در خواب باشد در ولايت
    که ايشانراست در عين هدايت
  • چه سري بود اين در آخر کار
    که آمد در دل و در جان عطار