167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • مرا بر جان رسيده زخم و او مشغول ناز خود
    شکاري مي طپد در خون و ترک مست در بازي
  • شب خون به نهان خوردم و امروز به روي تو
    هر صبح خماري را در در خور بود آشامي
  • تا کي دوم چون بيخودي در کويت ار بختم بدي
    يا پاي در سنگ آمدي يا سر به ديوار آمدي
  • از قد خود کمان کنم وز رخ خويش جام زر
    تا به طريق خدمتي در نظرش در آرمي
  • خسروم و به جاي رز جام جهان نما کشم
    عادت مور را شبي در نظرش در آرمي
  • غرقه در بحر غم عشقم و در خون جگر
    مي رود بي رخت از چشمه چشمم ارسي
  • در رشک آن که در غم تو گرددم شريک
    مي ميرم و غم تو نگويم به همدمي
  • در آن ساعت که سرو تو من اندر بوستان ديدم
    اگر در چشم من گل نيست باري خار بايستي
  • گدايي مي کنم ار وقت خوش را از در دلها
    گه آن گنج روان در خانه ويران من بودي
  • تيغ تو چون در بر لشکر کليد فتح شد
    دست بگشا قلعه دربند را در باز کن
  • اين چنين در هم و پيچان ز چه گشته ست دلم
    سايه زلف تو افتاد مگر در دل من
  • در کشتن بيچارگان تعجيل کم فرماي زانک
    گر هست جاني در تنم بهر تو مي دارم نگه
  • ديوان اوحدي مراغي

  • مجو آزار آن بيدل، که از سوداي وصل تو
    دلش پيوسته در بندست و جان در زير بار او را
  • ز اشتياق تو در افتاد به جانم آتش
    وز فراق تو در آمد به سرم دود، بيا
  • اگر آن زلف تو در بردن عقل از همه روي
    وي لب تو در غارت دين از همه باب
  • بس دام که در راه تو آهو بره کردند
    در دام نرفتي و کس از دام نرستت
  • هر چند نيست با ما مهر تو در ترقي
    هر لحظه با تو ما را شوقيست در زيارت
  • روي او در حسن چون ما هست، مي گويم تمام
    قد او در لطف چون سروست، بنموديم راست
  • گر زبان در کام من شيرين شود چون نام او
    بر زبانم رانم، سرم در معرض انديشهاست
  • نقد هر خوبي که در گنج ملاحت جمع بود
    يک به يک در حلقه آن زلف چون مار آمدست
  • از تو دارم هوسي در دل شوريده، ولي
    راه عشقت نه به پاي دل در دام منست
  • نيست بجز ياد او در دل ما جاي گير
    در سر ما هم مباد هر چه نه سوداي اوست
  • تن در نماز و روي به محرابها چه سود؟
    چون روي دل به قبله و دل در نماز نيست
  • ديگر آن حلقه و آن دانه در در گوشت
    که ببيند، که نبخشد دل و دين و هوشت؟
  • در آن زمان که به عزم طرب شوي بر پاي
    نشاط باده به سر در فتاده بايد رفت