167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

شاه و درويش هلالي جغتايي

  • پاکبازان دعاي شه گفتند
    در معني درين سخن سفتند:
  • سختش بعاشقان در جنگ
    از پي جنگ دامنش پرسنگ
  • در صف آهوان غزالي بود
    کش عجب نازنين جمالي بود
  • آرزو کرد تا ببند افتد
    بي مددگار در کمند افتد
  • باده از سرخي شفق کردند
    اختران لعل در طبق کردند
  • بهر عشرت نشست در جايي
    کان گدا را بود تماشايي
  • خنده شاهدان شورانگيز
    گشت در جام باده شکر ريز
  • همچنين حسب حال ميگفتند
    در جواب و سؤال ميگفتند
  • بار ديگر که خسرو انجم
    سرطان را گرفت در قلزم
  • دلفريبست عارض پسران
    خاصه در پيش ديده پدران
  • همچو در يگانه يکتا شد
    جلوه گاهش کنار دريا شد
  • زير خيمه ستون بصد زيور
    همچو قد عروس در چادر
  • گفت: از بهر بندگي کردن
    خواهمش طوق کرد در گردن
  • نامه اي در نهايت خوبي
    خط آن نامه آيت خوبي
  • آن يکي در لباس گلناري
    تازه گل دسته ايست پنداري
  • همه در انتظار مقدم شاه
    همه را چشم انتظار براه
  • همه آفاق در خروش شدند
    همه ترکان سياه پوش شدند
  • لشکر از ماتمش سيه در بر
    مضطرب چون سياهي لشکر
  • بي شمارست لشکر دشمن
    پاي تا سر نهفته در آهن
  • شاه بايد که لشکر انگيزد
    در سواري چو گرد برخيزد
  • راست گويم؟ کجست فطرت او
    راستي نيست در جبلت او
  • بسکه افسرده چون يخ افتادند
    در تمناي دوزخ افتادند
  • عاقبت در نقاب خاک شدند
    از خدنگ اجل هلاک شدند
  • صفت اوست در زبان همه
    سخن اوست ورد جان همه
  • لفظ پاکست و معنيش طاهر
    چون نگيرد قرار در خاطر؟