167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • در همه بر صفت يکتايي
    مانده پوشيده ز بس پيدايي
  • با اضافت ز اضافت بيرون
    در مسافت ز مسافت بيرون
  • ديد در راه سر دوران را
    قايد لشکر مهجوران را
  • تاکنون عشق من آميخته بود
    در عرضهاي من آويخته بود
  • چند سر در ره عادت باشي
    تارک تاج سعادت باشي
  • پير مشغول سخن بود بسي
    در جوابش نزد اصلا نفسي
  • يافتندش چو زر پاک عيار
    کرده در آتش سوزنده قرار
  • ديده را سرمه بيداري کش
    رخت در زاويه خواري کش
  • خاطر از وسوسه صافي کردند
    در ورع موي شکافي کردد
  • خسروي عاقبت انديشي کرد
    روي در قبله درويشي کرد
  • سبزه در آرزوي مفرشيت
    باد خرسند به محمل کشيت
  • خلعت فاخر از اطلس کردن
    خانه در قصر مقرنس کردن
  • لبش از ماتم شوهر خندان
    تيز در زخم کسانش دندان
  • ساخته در قفس تنگ دهان
    طوطي ناطقه را گنگ زبان
  • بود مردانه زني در موصل
    سر جانش به حقيقت واصل
  • رو به محراب عبادت کرده
    چاک در پرده عادت کرده
  • مالداري ز بزرگان ديار
    در بزرگي نسب پاک عيار
  • مردمان حبشي پيکر چشم
    ديده بانان تو در منظر چشم
  • در صدف قطره نيسان افتد
    واندر او گوهر احسان افتد
  • از جحيم سخطش ايمن دار
    در نعيم کرمش ساکن دار
  • در دلت تخم خدا داني کاشت
    دولت معرفت ارزاني داشت
  • مانده حيرت زده در صحرايي
    چرخ طولي و زمين پهنايي
  • قافله پي به مسبب برده
    تو در اسباب قدم افشرده
  • اوفتادي ز زيادت طلبي
    در کمند سبب از بي سببي
  • در جراحت همه راحت بيند
    بخل را عين سماحت بيند