167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • تا در صف واقعان اين راز
    جاويد نشستمي سرافراز
  • وانان شده سوي او شتابان
    کان تنها کيست در بيابان
  • در حيرت عشق آن دلاراي
    بنشست درخت وار از پاي
  • عهدي چو گذشت در ميانه
    مرغي به سرش گرفت خانه
  • در پاي به ناز پروريده
    نعلين اديم زر کشيده
  • آراسته چون بهشت رويي
    آماده در او هر آرزويي
  • بشنيد حديث عشق مجنون
    صيت غزل چو در مکنون
  • برخاست عرابي و شتابان
    رو کرد ز حله در بيابان
  • شد تيز به سويشان روانه
    مجنون را ديد در ميانه
  • همخوابه چو ديده ماجرايش
    او نيز بمرده در وفايش
  • زان واقعه ديد چون عرابي
    در کاخ حيات وي خرابي
  • در کشمکش وفاش ناليد
    رخساره به خاک پاش ماليد
  • نز دوست کسي سلامي آورد
    در پرسش من پيامي آورد
  • وان آهوي رفته در هوايش
    خسبيد به خاک زير پايش
  • چون خاک وي آهوان بديدند
    در چشم سياه خود کشيدند
  • افتاد ميان اشک بسيار
    چون عکس در آب جو نگونسار
  • آگه چو شدند همدمانش
    در خلوت راز محرمانش
  • کار تو ره وفا سپردن
    در شيوه مهر پا فشردن
  • با او باشم به کامراني
    در عشرتگاه جاوداني
  • گرداب شمر در آن عليلي
    قاروره نمايي و دليلي
  • در زاويه زوال يابي
    عالم ز خزان بدين خرابي
  • آن روز نبود بي غباري
    در کار تو هيچم اختياري
  • نگذشته هنوز نوبهارش
    در جان ز خزان خليد خارش
  • خاکش به جوار دوست کندند
    در خاک چو گوهرش فکندند
  • زان خوشه کنم توشه خويش
    گيريم ره نجات در پيش