167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • جاي در پرده دلم کردي
    پرده خلق منزلم کردي
  • آنچه بودي ز آرزو پيوست
    در کنارش چو آرزو بشکست
  • همه گفتند کش ز زيبايي
    در سر افتاده است سودايي
  • در بسي کار آزمونش کرد
    عاقبت جزم بر جنونش کرد
  • نظري هر طرف همي افکند
    ديد زيبا کنيزکي در بند
  • کين پريرو چراست در زنجير
    برگرفته چنان فغان و نفير
  • گفت معشوقم آن که جانم داد
    در ستايشگري زبانم داد
  • ناگهاني ز در درون آمد
    سوي آن بندي زبون آمدي
  • کارساز فتادگان از کار
    بار بردار ماندگان در بار
  • در گنجينه کرم بگشاي
    قيمت تحفه ام کرم فرماي
  • اذن خواهان درآمدند از در
    بر زمين نيازمندي سر
  • شيخ پرسيدشان ز صورت حال
    خواجه فرمود در جواب سؤال
  • جاي اطلس پلاس ساخت لباس
    موي مشکين نهفت در کرباس
  • شيخ ديدش به خاک افتاده
    چشم ها در مغاک افتاده
  • در پي ناله برگرفتم راه
    ديدم آنجا کنيزکي چون ماه
  • در مناجات باز لب بگشود
    کاي خداوند کارساز ودود
  • گفت مست محبت مولا
    هست دايم مريض در دنيا
  • کشته عشق بوعلي دقاق
    آن در آيين عشقبازي طاق
  • عمر بگذشت در پريشاني
    بنگر کز چه باز مي ماني
  • بود آيينه تمام صفا
    عکس بينندگان در او پيدا
  • زنگي روي چون در دوزخ
    بينيي همچو موري مطبخ
  • دهنش در خيال فرزانه
    فرجه اي ز کدوي پر دانه
  • هست در عيبها هنر بيني
    از ميان صدف گهر چيني
  • لنگي پا رساند بر همشان
    در تکاپوي ساخت همدمشان
  • کردن سر به وحدت مطلق
    در شهود خداي مستغرق