167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • در نيابد دل پريشانش
    نرهاند ز چنگ ايشانش
  • گله چه بود جماعت ياران
    در ره جذب عشق همکاران
  • ديگري خاشع آنچنان باشد
    که در احوال او عيان باشد
  • زنگ انکار از دلم بزدود
    در اقبال بر رخم بگشود
  • زانکه در ديده موي ناهنجار
    مايه مويه گردد آخر کار
  • ليک بهر حقوق پيشينه
    داري آن را نهفته در سينه
  • در بيان عقايد اسلام
    کافي اندر بيان آن و تمام
  • همه از وصمت عناد مصون
    مستقر در مقام لايعصون
  • قسم ديگر مدبر اشباح
    متصرف در آن صباح و رواح
  • فصحاي عرب اگر به تمام
    سحر ورزند در اداي کلام
  • وان خلافي که داشت با حيدر
    در خلافت صحابي ديگر
  • فسحت قبر او بيفزايند
    روزني در بهشت بگشايند
  • ور نگويد جوابشان در خور
    آهنين گرزي آيدش بر سر
  • وان که ضعفي بود در ايمانش
    نبود زان گذشتش آسانش
  • جاودان در مقام خود باشد
    هرگزش دل ز غصه نخراشد
  • آمدن در صور کمال جلاست
    ديدن آن کمال استجلاست
  • روز بودي به شغل مهماني
    شب در انديشه خدا خواني
  • بانگ تسبيح و نعره تهليل
    بر گرفتند در جوار خليل
  • نيست در مذهب مسلماني
    جز به اتمام ذبح قرباني
  • قدسيان گوهر ادب سفتند
    در جواب خليل حق گفتند
  • هاي و هويي فکند در ملکوت
    ذکر ذوالکبرياء و الجبروت
  • ماندش آن صورت پسنديده
    چون سياهي ديده در ديده
  • زده بعد از جواني گذران
    دست در کارسازي دگران
  • چون لبش در فسون بجنبيدي
    بر خود افسونگران بلرزيدي
  • ور زبان در فسانه بگشادي
    مالش صد فسانه خوان دادي