167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • مصطفي گفت مي رود شيطان
    همچو خون در مجاري انسان
  • باصره از دو ديده روشن
    در حريم سخط کند روزن
  • باشد القصه در همه اندام
    فعل ابليس را تصرف عام
  • عارفي در طريق حق سندي
    گشت مهمان صاحب خردي
  • جان او در تجلي صمدي
    دارد از حق تسلي ابدي
  • ارض چه بود، حقايق اعيان
    مستقر در نشيمن امکان
  • بود اعيان باسرها و صفات
    مندمج در نخست رتبه ذات
  • کرد بيرون ز پاش شلوارش
    بست کالاي خويش در بارش
  • چون در مدح عاشقان سفتند
    تتجافي جنوبهم گفتند
  • هرگز آن ابله سفله پيشه
    نکند در دل خود انديشه
  • از جهالت در آن تعلل کرد
    وز شناساييش تجاهل کرد
  • بوفراس آن سخنور نادر
    بود در جمع شاميان حاضر
  • ذکرشان سابق است در افواه
    بر همه خلق بعد ذکرالله
  • ساخت در چشم شاميان خوارش
    حبس فرمود بهر آن کارش
  • مادح اهل بيت در معني
    مدحت خويشتن کند يعني
  • زانکه مدح از مناسبت خيزد
    جنس در مدح جنس آويزد
  • هنري جا نکرد در دلشان
    که به کوشش نگشت حاصلشان
  • حبذا قابلان اين دوران
    کز حسب آنچه بود در امکان
  • بعد ازان پاي سعي فرسودند
    در نسب راه کسب پيمودند
  • مصطفي را ز فضل رباني
    گشته ام در متابعت فاني
  • شاد زي از عنايت مولي
    در حماي حمايت ليلي
  • ليک چون در عدد شود ساري
    رو نمايد تعددي طاري
  • چنبر چرخ حلقه در او
    حلقه قدسيان ثناگر او
  • به لباس ملوک ارزنده
    ليک خود را نهفته در ژنده
  • سر ايشان ز قيدها مطلق
    در حقيقت هميشه مستغرق