167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • مخلص مخلصي که در قرآن
    انبيا راست نازل اندر شان
  • ليک فکري که در سراچه روح
    بگشايد هزار باب فتوح
  • متقارب نهاد در ره گام
    متجانب ز طفره نظام
  • رشته صحبتش ز کف مگذار
    زانکه موييست در رسن بسيار
  • عزلت هوش آنکه غير خداي
    در حريم دلت نيابد جاي
  • گاه هم پنجه ددت سازند
    گاه در دام ديوت اندازند
  • پيروان در عتاب با آنان
    ورد لامرحبا بکم خوانان
  • تنفس محنت گريز راحت جوي
    داردش در ره اباحت روي
  • کرده وهم و خيال بيباکان
    مندرج در عبادت پاکان
  • خالي از داغ صاحب تمغا
    در همه شهر افکند غوغا
  • زاهدي مي گذشت در راهي
    فاسقي را بديد ناگاهي
  • در گناه عظيم افتاده
    ره به سوي جحيم بگشاده
  • کرده نقل از زبان معتمدي
    در حکايات اهل دل سندي
  • دل برون زو وجود بربايد
    در درون مثل آن بيفزايد
  • جان او در تجليات قدم
    يافته جاودان ثبات قدم
  • چون دهد جاي در دل انديشه
    نبودش غير باطل انديشه
  • چون به بازارحشر بگشايند
    که در آن آنچه هست بنمايد
  • که چرا قدر کم شناختمش
    گنج در و گهر نساختمش
  • کاشکي کردمي تهي يکسر
    کردمي پر ازين در و گوهر
  • تا نيفتادمي ازان تقصير
    در حجاب خجالت و تشوير
  • بلکه چون بر حقيقت واحد
    در مراتب وجود شد وارد
  • همچنين در وجود في الاعيان
    که وجوديست خارج اذهان
  • بلکه چون از تکرر اعمال
    اثري ماند در دل عمال
  • روز محشر به قدرت قادر
    در لباس صور شود ظاهر
  • رو نمايد به قدرت خالق
    در قيامت به صورت لايق