167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

هفت اورنگ جامي

  • از هدايه فتاده در خذلان
    وز بدايه نهايتش حرمان
  • صد مجلد کتاب بنهاده
    در عذاب مخلد افتاده
  • موي در سر سفيدي افکندت
    سر مويي نمي شود پندت
  • کاملان چون در سخن سفتند
    اعذب الشعر اکذبه گفتند
  • مستمر بر مکارم اخلاق
    مشتهر در مجامع آفاق
  • ننهاده ست هيچ کس خواني
    در همه شعر بهر مهماني
  • در حقيقت کمال او آنست
    کز وجودش مراد يزدانست
  • همچنين از حقايق عالم
    همه چيزي بود در او مدغم
  • خلق را در ظهور پيدايي
    هستي اوست علت غايي
  • هر جمال و کمال فرخنده
    که بود در جهان پراکنده
  • صفت علم را ببين مثلا
    جلوه گر در مجالي علما
  • بود جمله شئون حق ز ازل
    مندرج در تعين اول
  • همه بالذات متحد با هم
    همه در ضمن يکدگر مدغم
  • در ميانشان تعدد و تمييز
    خارجا منتفي و علما نيز
  • بعد ازان در تعين ثاني
    شد مفصل شئون پنهاني
  • عکس باطن نمود در ظاهر
    گشت امکان وجوب را ساتر
  • هيچ موجود نيست در عالم
    که شناسد حقيقت آدم
  • هست در وي هنوز بالقوه
    فهي بالفعل غير ممحوه
  • شود اندر خداي همواره
    چون غذا محو در غذا خواره
  • خانه در کوي انزوا کردن
    رو به ديوار عزلت آوردن
  • استعاذت که امر کرد بدان
    ايزدت در قرائت قرآن
  • ز آيت لايمسسه الا
    آمدي در شمار مستثنا
  • آنچه مستخلف از ترفع شان
    داشت بنمود در خليفه عيان
  • نقد عمرت ز فکرت معوج
    خرج شد در رعايت مخرج
  • صرف کردي همه حيات سره
    در قراآت سبعه و عشره