167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

فرهاد و شيرين وحشي بافقي

  • در اين موسيقي روحاني ارشاد
    چو موسيقار حرف مابود باد
  • حديث عشق آتشبار بايد
    زبان آتشين در کار بايد
  • نشان آنکه عشقش کارفرماست
    ثبات سعي در قطع تمناست
  • کمال عشق در وي کارکر شد
    نهال آرزويش بارور شد
  • نه ذوق آنکه افشاند غباري
    کشد مرغوله اي در مرغزاري
  • زمينهايش ز آب ابر شسته
    در او گلهاي رنگارنگ رسته
  • گره در گوشه ابرو فکنده
    دهان تنگ بسته راه خنده
  • کنيزاني کليد گنج در مشت
    غلامان قوي دست قوي پشت
  • همه کار بزرگان ساز داده
    به دولتخانه ها در برگشاده
  • بلي گفتيد در پيشاني مرد
    نوشته حالت پنهاني مرد
  • چو ديدندش به رفتن استواري
    در آن ناسازگاري سازگاري
  • هجوم آورد رغبتهاي جاني
    سراپا ديده شد در ديده باني
  • دوانيدند بر وسعتگه کام
    نياز اندر ترقي گام در گام
  • بتان کاردان خوبان پرکار
    در آغاز وفا يارند وخوش يار
  • اداها در بيان دلربايي
    نگه ها گرم حرف آشنايي
  • سراسيمه نگه در چشمخانه
    که چون نظاره را يابد بهانه
  • قبول خدمت ما صعب کاريست
    در اين خدمت دگرگونه شماريست
  • هزاران بکرها در پرده دارم
    که خاطرها فريبم گر برآرم
  • نخستين شرط عشق است آزمودن
    نشايد هرکسي را در گشودن
  • نمايي در مقرنس هندسي را
    فزايي صنعت اقليدسي را
  • مبارک منزلي ، دلکش مکاني
    که شيرين در وي آسايد زماني
  • سرشته نشأه مي با هوايش
    نهفته باغ جنت در فضايش
  • در او بنمود از صنعتگريها
    همه آيين و رسم دلبريها
  • مگر در عاشقي نامم برآيد
    ز يمن عاشقي کامم برآيد
  • نيازي خسروي در وي نگيرد
    کجا نازش نياز من پذيرد