167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

خلد برين وحشي بافقي

  • چند شوي همچو گل بوستان
    در صفت خويش سراسر زبان
  • آنکه تو عيب هنرش ميکني
    در همه جا نامورش ميکني
  • ناظر و منظور وحشي بافقي

  • ايا مدهوش جام خواب غفلت
    فکنده رخت در گرداب غفلت
  • در اين عالي مقام پر غرايب
    ببين بيداري چشم کواکب
  • خداوندا گنهکاريم جمله
    ز کار خود در آزاريم جمله
  • هزيمت ريخت در ره خار غمشان
    وزان بشکفت گلهاي المشان
  • زهي از آفرينش مدعا تو
    در گنجينه سر خدا تو
  • بناي ظلم در دوران نماند
    جهان زين بيشتر ويران نماند
  • چو گشتي بينوا برکش نوايي
    فکن در گنبد گردون صدايي
  • زبان او کليد گنج عرفان
    بسان گنج در ويرانه پنهان
  • فکنده فتنه او در جهان شور
    مدامش نرگس بيمار مخمور
  • که مدتها برآمد زان فسانه
    نشد پيدا صفايي در ميانه
  • در او غم را خواص شادماني
    ازو مردن حيات جاوداني
  • گهي در پهلوي هم جا گزينند
    زماني روبروي هم نشينند
  • درآيد در مقام همزباني
    کند آهنگ عيش و شادماني
  • منم در گوشه دوري فتاده
    سري بر کنج رنجوري نهاده
  • خروسا ناله شبگير بردار
    مرا بي همزبان در ناله مگذار
  • تويي صوفي سرشت زهد پيشه
    ردا افکنده در گردن هميشه
  • به رسوايي شود ناگه فسانه
    فتد افسانه او در ميانه
  • اگر خواهي در اين دير مجازي
    دوايي بهر درد عشقبازي
  • منم مجنون دشت بينوايي
    فتاده در پس کوه جدايي
  • خيالت در نظر شبها نشانم
    ز محرومي سرشک خون فشانم
  • سر افسانه دوري گشايم
    زبان در حرف مهجوري گشايم
  • زماني بي سبب در خشم سازي
    دمي افکنده طرح دلنوازي
  • نه دريا بلکه پيچان اژدهايي
    ازو افتاده در عالم صدايي