167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

شرف نامه نظامي

  • شغبهاي شيپور از آهنگ تيز
    چو صور اسرافيل در رستخيز
  • دل ترکتازان در آن داروگير
    برآورده از ناي ترکي نفير
  • زمين لرزه مقرعه در دماغ
    زده آتشين مقرعه چون چراغ
  • روارو زنان تير پولاد ساي
    در اندام شيران پولاد خاي
  • سر تيغ بر گردن افراختش
    در آن يافه گفتن سرانداختش
  • ز جوشيدن زنگي خامکار
    بجوشيد خون در دل شهريار
  • گرفته مزن در حريف افکني
    گرفته شوي گر گرفته زني
  • سراسيمگي در منش تاخته
    ز رخت خرد خانه پرداخته
  • چو خصمان گرفتار خواري شدند
    حبش در ميان زينهاري شدند
  • جهاندار در موکب خاص خويش
    خرامنده بر کبک رقاص خويش
  • نشاندند مطرب فشاندند مال
    که آمد چنان بازيي در خيال
  • ز فيروزي دولت کامگار
    نشاط نو انگيخت در روزگار
  • ز سختي که کبکان در آويختند
    ز نظاره شاه نگريختند
  • دو مرغ دلاور در آن داوري
    زماني نمودند جنگ آوري
  • بدانست کاقبال ياري دهد
    به دارا در کامگاري دهد
  • وليکن در آن دولت کامگار
    نباشد بسي عمر او پايدار
  • نخستين عمل کاينه ساختند
    زرو نقره در قالب انداختند
  • چو افروختندش غرض برنخاست
    در و پيکر خود نديدند راست
  • مينگيز فتنه ميفروز کين
    خرابي مياور در ايران زمين
  • برون آيد از روم گردنکشي
    زند در هر آتشکده آتشي
  • بساز انجمن کانجم آمد فراز
    فرشته در آسمان کرد باز
  • دبير قلمزن قلم برگرفت
    همه نامه در گنج گوهر گرفت
  • خداوند بي نسبت بندگي
    نه پيري در او نه پراکندگي
  • رسيدند لشگر به لشگر فراز
    زمانه در کينه بگشاد باز
  • هنوز ار بجويند آن خسروان
    توان يافتن در زمين استخوان