167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

شرف نامه نظامي

  • اساسي که در آسمان و زميست
    به اندازه فکرت آدميست
  • چو پايان پذيرد حد کاينات
    نماند در انديشه ديگر جهات
  • تنيده تنش در رصدهاي دور
    به روحانيان بر جسدهاي نور
  • ز رفرف گذشته به فرسنگها
    در آن پرده بنموده آهنگها
  • سوي عالم آمد رخ افروخته
    همه علم عالم در آموخته
  • که چون بايدم مطرحي ساختن
    شکاري در آن مطرح انداختن
  • تن خويش در گوشه بگذاشته
    به صحراي جان توشه برداشته
  • در آن رهگذرهاي انديشناک
    پراکنده شد بر سرم مغز پاک
  • نوائي غريب آورم در سرود
    دهم جان پيشينگان را درود
  • اگر ديدمي در خود افزايشي
    طلب کردمي جاي آسايشي
  • بزرگيت بايد در اين دسترس
    به ياد بزرگان برآور نفس
  • توانم در زهد بر دوختن
    به بزم آمدن مجلس افروختن
  • چو در ميوه نارسيده رسي
    بجنبانيش نارسيده کسي
  • فرو بردن اژدها بي درنگ
    بي انباشتن در دهان نهنگ
  • دريغ آيدم کاين نگارين نورد
    بود در سفينه گرفتار گرد
  • سداب و سپند رقيبان شاه
    دعاي نظامي است در صبحگاه
  • در ارتنگ اين نقش چيني پرند
    قلم نيست برماني نقشبند
  • اثرهاي آن شاه آفاق گرد
    نديدم نگاريده در يک نورد
  • وگر راست خواهي سخنهاي راست
    نشايد در آرايش نظم خواست
  • گزارش چنان کردمش در ضمير
    که خوانندگان را بود دلپذير
  • در آن بزمه خسرواني خرام
    درافکن مي خسرواني به جام
  • بر آراسته قوس را مشتري
    زحل در ترازو به بازيگري
  • بر آفاق کشور خدائي کني
    جهان در جهان پادشائي کني
  • رسيدند چندان سياهان زنگ
    که شد در بيابان گذرگاه تنگ
  • اگر هيچ دانستمي در نخست
    که زنگي خوري داردم تندرست