167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

هفت پيکر نظامي

  • در تصرف مباش خردانديش
    تازياني بزرگ نايد پيش
  • هر سحرگه به آرزوي تمام
    تا در شهر برگرفتي گام
  • در همه توسني کشيده لگام
    به همه دانشي رسيده تمام
  • همه همدستي اوفتاده او
    همه در بسته اي گشاده او
  • بيشتر زين سخن نيفزودند
    در شبستان شدند و آسودند
  • مرد لؤلؤي خرد بر سنجيد
    عيره کردش چنانکه در گنجيد
  • در کسانيکه نيکوئي جوئي
    سرخ روئيست اصل نيکوئي
  • چون که بشناختش همالش بود
    در تجارت شريک مالش بود
  • مرکب خويش گرم کرده سوار
    در دگر دست مرکبي رهوار
  • زان جلاجل که دردم آوردند
    رقص در جمله عالم آوردند
  • شهد انجير و مغز بادامش
    صحن پالوده کرده در جامش
  • چونکه ماهان ز روي دلداري
    ديد در پير نرم گفتاري
  • من سيه در سيه چنان ديدم
    کز سياهي ديده ترسيدم
  • گه دروغي به راستي پوشند
    گاه زهري در انگبين جوشند
  • در خيال دروغ بي مدديست
    راستي حکم نامه ابديست
  • خيز تا برخوري ز پيوندش
    خوان نهاده مدار در بندش
  • نالشي چند مانده نال شده
    خاک در ديده خيال شده
  • حوضهاي چو آب در ديده
    پارگينهاي آب گنديده
  • کژ مژي را خريطه بگشايم
    خنده اي در نشاطش افزايم
  • گويم ار زانکه دلپذير آيد
    در دل شاه جايگير آيد
  • هريکي در جوال گوشه خويش
    کرده ترتيب راه توشه خويش
  • آنقدر زور ديد در پايش
    که برانگيخت شايد از جايش
  • گفت آهسته تا نرنجاني
    بر در ما برش به آساني
  • کرد صافي چنانکه درد نماند
    در نظرگاه دردمند فشاند
  • در چنين شغل نيک فرجامت
    عاقبت خير باد چون نامت