167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هفت پيکر نظامي

  • وانکه مريخ بست پرگارش
    گوهر سرخ بود در کارش
  • روز شنبه ز دير شماسي
    خيمه زد در سواد عباسي
  • ميهمانخانه اي مهيا داشت
    کزثري روي در ثريا داشت
  • چون به ترتيب خوان نهادندش
    در خور پايه نزل دادندش
  • از سواد ارم بريد مرا
    در سواد قلم کشيد مرا
  • پاسخ شاه را سگاليدم
    روي در پاي شاه ماليدم
  • گفت چون من در اين جهانداري
    خو گرفتم به ميهمانداري
  • گفت شهريست در ولايت چين
    شهري آراسته چو خلد برين
  • سبدي بود در رسن بسته
    رفت و آورد پيشم آهسته
  • در پشيماني از فسانه خويش
    آرزومند خويش و خانه خويش
  • چون ستوني کشيده منقاري
    بيستوني و در ميان غاري
  • حور سر در سرشتش آورده
    سر گزيت از بهشتش آورده
  • از نکوئي در او عجب ماندم
    بر وي الحمدللهي خواندم
  • اندکي خوردم اندکي خفتم
    در همه حال شکر مي گفتم
  • ابري آمد چو ابر نيساني
    کرد بر سبزها در افشاني
  • هر نگاري بسان تازه بهار
    همه در دستها گرفته نگار
  • لب لعلي چو لاله در بستان
    لعلشان خونبهاي خوزستان
  • بود لختي چو گل سرافکنده
    به جهان آتش در افکنده
  • خواستم تا به پاي بنشينم
    در صف زير جاي بگزينم
  • يافتم در کرشمه دستوري
    کز ميان دور گردد آن دوري
  • آنکه در چشم خوبتر يابي
    وارزو را درو نظر يابي
  • سر به بالين بستر آورديم
    هردو برها ببر در آورديم
  • در خزيدم به گوشه اي خالي
    فرض ايزد گزاردم حالي
  • در ميان آن عروس يغمائي
    برده از عاشقان شکيبائي
  • در سر آمد نشاط سرمستي
    عشق با باده کرد همدستي